خودخور
معنی کلمه خودخور در فرهنگ معین
معنی کلمه خودخور در فرهنگ عمید
معنی کلمه خودخور در فرهنگ فارسی
آنکه غم خویش بکس نگوید تا تسکین یابد یا آنکه تنها خورد .
معنی کلمه خودخور در ویکی واژه
کسی که غصه بسیار میخورد.
جملاتی از کاربرد کلمه خودخور
نقل است که سالها مجاهده کردم و خود را به زندان بازداشتم و پشت بر خلایق کردم و ریاضات کشیدم راه به من گشاده نشد و با خود گفتم که چیزی میباید کرد که کار برآید و یا فرو شوم و از این نفس بر هم پس گفتم ای تن تو سالها بهواو مراد خودخوردی ودیدی و شنیدی و رفتی و گرفتی و خفتی و عیش کردی و شهوت راندی و این همه بر تو تاوان است اکنون در خانه رو تابندت برنهم و هرچه حقوق حق است در گردنت قلاده کنم اگر بر آن بمانی صاحب دولتی شوی و اگر نه باری در راه حق فرو شوی.
خوندلخودخوریآسانتراست تا خود خون دل مردم خوری