خندخند. [ خ َ خ َ ] ( اِ مرکب ) خنده متصل و از روی دل. خنداخند. ( ناظم الاطباء ) : چنین تا بنزدیک کوه سپند لب از چاره خویش در خندخند.فردوسی.چون بحقّم سوی دانا نال نال گر نباشد شاید از من خندخند.ناصرخسرو.
معنی کلمه خندخند در فرهنگ عمید
خندۀ بلند و متصل.
معنی کلمه خندخند در فرهنگ فارسی
( اسم ) خند. متصل و از روی دل .
معنی کلمه خندخند در ویکی واژه
~ یا خندهکنان، در حالت لبخند زدن بسیار شاد بودن. این حالت رستم هنگام فتح دژی در کوه سپند بود که به وی دست داد. لب از چارهٔ خویش در خندخند ..... چنین تا به نزدیک کوه سپند
جملاتی از کاربرد کلمه خندخند
وقت سودا خندخند و کم خروش ما چو طفلانیم و او شکر فروش
لیکناهید از عطوفت خندخند گفت کاین دو خوبرو زان منند
تو ز شادی خندخند و نیستی آگاه ازان او همی بر تو بخندد روز و شب در زیر لب