خناک

معنی کلمه خناک در لغت نامه دهخدا

خناک. [ خ ُ ] ( اِ ) گرفتگی گلو. || افسردگی دل باشد بسبب زیادتی و فساد خون. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرای ناصری ) :
یکبار رهاکن این دل از گرم خناک
تا گویمت ای بت احسن اﷲ جزاک.رودکی ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).

معنی کلمه خناک در فرهنگ معین

(خُ ) (اِ. ) نک دیفتری .

معنی کلمه خناک در فرهنگ فارسی

گرفتگی گلو یا افسردگی دل باشد بسبب زیادتی و فساد خون .

معنی کلمه خناک در ویکی واژه

نک دیفت

جملاتی از کاربرد کلمه خناک

همچون پشنگ کوژی رگناک و شوخناک گوئی که گرز توری در قبضه پشنگ
گره هجر اوست پیش دلم گنده و شوخناک و برعنده
با دو سه بوسه رها کن این دل از درد خناک تا به من احسانت باشد، احسن الله جزاک
قوله: «وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً» ای طبخناک بالبلاء طبخا حتّی صرت صافیا نقیّا فاستخلصناک لنا حتّی لا تکون لغیرنا. ای موسی ترا در کوره بلا بردیم و باخلاص نهادیم، تا در دلت جز مهر ما و بر زبانت جز ذکر ما نماند، آن بلاها و فتنها که بر سر وی نشست چه بود، اوّل که وی را زادند متواری زادند در خانه تاریک بی‌چراغ، بی‌نوا، و بی‌کام، مادر را نمی‌بایست که پسر بود از بیم فرعون که پسران را می‌کشت، او را در تابوت کرد و بدریا افکند، منزل اولش دریا بود دشمن او را برگرفت چون چشم باز کرد شمشیر و نطع دید، منزل اوّل دریا، منزل دوم شمشیر و نطع و دیدار دشمن، منزل سوم بیم از قبطیان که ازیشان یکی را کشته بود، وانگه بگریخته بپس وا نگران، دل آشفته و جان حیران، پای برهنه و شکم گرسنه، هیچ ندانست که کجا می‌رود تا رسید بمدین، بمزدوری شعیب و شبانی، از سر سور و حسرت بر توالی محنت گفت:
جهان زهر است و زهر تلخناکش به کم خوردن توان رست از هلاکش
قوله تعالی: «وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلی‌ یُوسُفَ آوی‌ إِلَیْهِ أَخاهُ» زیر تقدیر الیه تعبیه‌هاست و در قصّه دوستی در باب دوستان قضیّه‌هاست، یعقوب و بنیامین هر دو مشتاق دیدار یوسف بودند و خسته تیر فراق او، آن گه یعقوب در بیت الاحزان با درد فراق سالها بمانده و بنیامین بمشاهده یوسف رسیده و شادی بشارت انّی انا اخوک یافته، فمنهم مرفوق به و منهم صاحب بلاء، نه از آن که بنیامین را بر یعقوب شرف است لکن با ضعیفان رفق بیشتر کنند که حوصله ایشان بار بلا کم بر تابد و بلا که روی نماید بقدر ایمان روی نماید، هر کرا ایمان قوی‌تر، بلاء وی بیشتر موسی کلیم را گفت: «وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً» ای طبخناک بالبلاء طبخا حتّی صرت صافیا نقیّا و قال النّبی (ص): «ان اللَّه عز و جل ادخر البلاء لاولیائه کما ادخر الشهادة لاحبائه».