خم دادن. [ خ َ دَ ] ( مص مرکب ) برگردانیدن. منحنی کردن. دولا کردن. کج کردن. تعویج. تعقیف. حنو. تحنیه. تحنیت. عطف. اماله. ( یادداشت بخطمؤلف ) : فروبرد سر سرو را داد خم به نرگس گل سرخ را داد نم.فردوسی.گر ز خیمه سوی جنگ آمد و خم داد کمان دشمن او را چه به صحرا و چه در حصن حصین.فرخی.چون بصف آید کمان خویش دهد خم از دل شیران کینه کش بچکد خون.فرخی.چه شوی رنجه بخم دادن بالای دراز.فرخی.اندر رکوع خم ندهد پای و پشتشان لیکن به پیش میر بکردار چنبرند.ناصرخسرو.کدامین سرو را داد او بلندی که بازش خم نداد از دردمندی.نظامی. || کنایه از رد کردن و دفع نمودن. ( انجمن آرای ناصری ) : شاهی که چو کردند قران پیلک و دستش البته کمان خم ندهد حکم قران را.انوری.
معنی کلمه خم دادن در فرهنگ معین
(خَ. دَ ) ۱ - (مص م . ) کج کردن . ۲ - (مص ل . ) مطیع شدن ، نرمی نشان دادن .
معنی کلمه خم دادن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - کج کردن پیچیدن تاب دادن . ۲ - دفع کردن رد کردن . ۳ - مقاومت کردن . بر گردانیدن منحنی کردن
معنی کلمه خم دادن در ویکی واژه
کج کردن. مطیع شدن، نرمی نشان دادن.
جملاتی از کاربرد کلمه خم دادن
پاسخم دادند خندان کای عزیز این بپوشیدست اکنون بر تو نیز
آمد آن پیرهزن به دم دادن خامهٔ خام را به خم دادن
دو کس را در ره دین تخم دادند ره دنیا بهر کس برگشادند
گفتم ای جان جهان خدمت تو بوسه بسست چه شوی رنجه به خم دادن بالای دراز
«وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ» این تفسیر ایواء است، ای ضمّهما الیه و رفعهما علی العرش یعنی علی السریر الّذی کان یقعد علیه کعادة الملوک و ابواه والده و خالته لیّا و کانت امّه راحیل قد ماتت فی نفاسها بابن یامین فتزوّج یعقوب بعدها لیّا و سمّی الخالة امّا کما سمّی العم ابا فی قوله «نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ». و روی عن الحسن انّه قال انشر اللَّه راحیل امّ یوسف من قبرها حتّی سجدت له تحقیقا للرؤیا، «وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً» این واو اقتضاء ترتیب نکند، و درین تقدیم و تأخیر است، و معنی آنست که خرّوا له سجدا و رفع ابویه علی العرش همه او را بسجود افتادند آن گه پدر را و خاله را بر تخت ملک خود برد. مفسران گفتند به این سجود نه آن خواهد که پیشانی بر زمین نهادند بر طریق عبادت که آن جز خدای را جلّ جلاله روا نیست، بلکه آن پشت خم دادن بود و تواضع کردن بر طریق تحیّت و تعظیم و تکریم. حسن گفت سجود بود سر بر زمین نهادن از روی تعظیم نه از روی عبادت و اللَّه تعالی فرمود ایشان را تحقیق و تصدیق خواب یوسف را. قال ابن عباس وقعوا ساجدین للَّه نحوه. فقال یوسف عند ذلک و اقشعرّ جلده، «یا أَبَتِ هذا تَأْوِیلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ» ای هذا الذی فعلتم بی من التّعظیم هو ما اقتضته رؤیای و انا طفل، «قَدْ جَعَلَها رَبِّی حَقًّا» ای جعل اللَّه رؤیای صادقة، و کان بین الرّؤیا و بین التّأویل اربعون سنة. و قیل ثمانون سنة، و قیل ستّ و ثلاثون سنة، و قیل اثنتان و عشرون سنة، و قیل ثمانی عشرة سنة.
اما نافله اگر از رواتب باشد یا وتر، لا بد به نیت تعیین کند و اگر تطوع باشد بیرون از رواتب نیت نماز کردن کفایت بود. و مقتدی را لا بد نیت اقتدا بامام باید کرد صحبت جماعت را و امام نیت امامت بیارد تحصیل تصلیت جماعة را. رکن دوم تکبیر احرام است و فرض آن مقدارست که گوید اللَّه اکبر. رکن سوم قیام است بقدر سورة فاتحه. رکن چهارم قراءة فاتحه است رکن پنجم رکوع است پشت خم دادن چندانک دست بزانو رسد رکن ششم سجود است چندانک پیشانی بی حجاب بر سجودگاه نهد با دو دست و دو زانو و دو قدم. رکن هفتم طمأنینه است بیارمیدن در این ارکان. هشتم نشستن است در تشهد آخر.