خلطی
معنی کلمه خلطی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه خلطی
نه خلطی که جان را گزایش کند ولی آنکه خون را فزایش کند
قوله تعالی: إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ صفا سنک سپید سخت باشد یعنی صافی که در آن هیچ خلطی نبود از خاک و گل و غیر آن، و مروه سنگی باشد سیاه و سست و نرم که زود شکسته شود. و گفتهاند آدم و حوا چون آنجا رسیدند آدم بکوه صفا فرو آمد و حوا بکوه مروه پس هر دو کوه را بنام ایشان باز خواندند، صفا از آن خواندند که آدم صفی آنجا فرو آمد، و مروة از آن گفت که مرأة یعنی جفت آدم آنجا فرو آمد. مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ ای متعبّداته التی اشعرها اللَّه، ای جعلها اعلاما لنا. شعائر اللَّه اعلام دین حق باشد و نشانهای ملت حنیفی، امّا اینجا مناسک حج میخواهد، فکانه قال «انّ الطواف بالصفا و المروة من اعلام دین اللَّه و مناسک حجّه» طواف کردن میان صفا و مروه از مناسک حج است و از ارکان آن، و این طواف آنست که علما آن را سعی خوانند، مصطفی ع گفت: «انّ اللَّه کتب علیکم السعی کما کتب علیکم الحج»
تا نهد خوان خوردنی به زمین ریخت خلطی به پشت او رنگین
۱- خلط نیک، خلطی که میتواند به تنهائی یا به همراه خلطی دیگر، جزئی از اجزای تشکیل دهنده مزاج شود و خود را همانند آن نماید تا بتواند مواد تحلیل رفته مزاج را جبران کند.
۲- خلط بد: خلطی است زائد و اضافی، بیمصرف و تباه که قابلیت تبدیل به خلط نیک را ندارد، مگر در شرایط نادر، و لازم است برای حفظ سلامتی بدن، تن را از وجود او پاک کرد.
بذات آنکه از خلطی و خونی بت لب شکر و شیرین دهان داد
هر نواله که معده تو پزد خلطی آن را به رنگ خود برزد
گر یکی خلطی فزون شد از عرض در تن مردم پدید آید مرض