خصیه

معنی کلمه خصیه در لغت نامه دهخدا

( خصیة ) خصیة. [ خ ُص ْ / خ ِص ْ ی َ ] ( ع اِ ) خایه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). گُند. جُند. تخم. بیضه ( یادداشت بخط مؤلف ). در تحفه حکیم مؤمن درباره آن آمده است : از جمیع حیوان زبون ترین اعضاء و رطوبت در او غالب و مهمترین همه خصیه خروس فربه است مبهی و مولد خون... پختن و با نمک و سعتر استعمال نمودن است و خواص خصیه هر حیوانی در ضمن آن مذکور می گردد. در اختیارات بدیعی چنین آمده است : بهترین آن خایه خروس فربه بود و نیکی و بدی خصیه بحسب حیوان بود. طبیعت وی گرم و تر بود و گویند سرد و خشکست ، غذای نیکو دهد خاصه خروس فربه منی زیادت گرداند. مصلح آن انجدان است : هوای آن گرمسیر است بغایت ، چنانک مردم آنجا بتابستان خصیه در جفت بلوط گیرند و اگر ریش شود از عظیمی. ( فارسنامه ابن بلخی ).
خصیة. [ خ ُ صی ی َ ] ( ع ص نسبی ) خمی است که در خصوص کوفه ساخته میشود. ( منتهی الارب ). منه : دنان خصیه.
خصیه. [ خ ِص ْ ی َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ خَصی . ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ).
خصیه. [ خ ُص ْ ی َ ] ( ع اِ ) گوشواره در گوش. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خصیه. [ خ ُص ْ صی ی َ ] ( ع مص ) مصدر دیگری است برای «خص » و «خصوص ». رجوع به «خصوص » و «خص » در این لغت نامه شود.

معنی کلمه خصیه در فرهنگ معین

(خُ یِ ) [ ع . ] (اِ. ) بیضه ، خایه .

معنی کلمه خصیه در فرهنگ عمید

بیضه، خایه.

معنی کلمه خصیه در فرهنگ فارسی

( اسم ) بیضه خایه .
خمی است که در خصوص کوفه ساخته میشود

معنی کلمه خصیه در ویکی واژه

بیضه، خایه.

جملاتی از کاربرد کلمه خصیه

بر سرش زد سیلی و گفت ای مهین خصیهٔ مرد نمازی باشد این‌‌؟!
شوی را برداشت دامن بی‌خطر دید آلودهٔ منی خصیه و ذکر
آنچنان که در نماز با فروغ از گواهی خصیه شد زرقش دروغ
موی نه، ابریشم خام است این دانه بود خصیه و دام است این!
آنجا که چرخ دون کند امداد ناکسان حیز از فشار خصیه برآرد دمار مرد
طریق دیگر آنکه، جمعى از مردم مسلمان داراى صداقت و حسن نیت میباشند و بر حسب ظاهر گوش بکلمات نصایح‌آمیز ایشان داده که نماز خوب و روزه و شب بیدارى خوب است و ذکر توحید الهى سبب زیادتى ایمان و ایقان است و خود جماعت صوفیه ظاهرا در این مسلک و ترتیب خود را ثابت و عامل مینمایند و تابعین و مریدان بیچاره از کنه مقصد و اغراض باطنیه‌ى آنها که جلب قلوب و منابع شخصیه میباشد بى‌اطلاع و اصلا بیخبر، لهذا در دام اعتقاد و اخلاص بایشان افتاده و یوما فیوما بر ارادت میافزایند و انس میگیرند و مرتبه مرتبه ایشان را فریب میدهند تا آنکه تماما بدام میافتند چنانکه صیادان کبوتر میگیرند.
آلت او خصیه‌ای خواهد تصور کرد و بس در دماغ حیز اگر افتاده باشد بوی مرد