معنی کلمه خشنگ در لغت نامه دهخدا خشنگ. [ خ َ ش َ ] ( اِ ) داغ سر. || سر کچل. || کچلی. ( برهان قاطع ). || مردم کچل. ( از برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ) : خاشاک وار بر سر آب آمد آن خشنگ.سوزنی.
جملاتی از کاربرد کلمه خشنگ زمین را به بخشنگی یار نیست چنان نیز دارنده زنهار نیست شد میر رود نیل چو در نیل غرق شد خاشاک وار بر سر آب آمد آن خشنگ