خریر

معنی کلمه خریر در لغت نامه دهخدا

خریر. [ خ َ ]( ع مص ) آواز کردن بهنگام خواب یا بهنگام جنگی. || آواز کردن باد و عقاب. ( از منتهی الارب ) ( ازتاج العروس ). بانک کردن آب. ( تاج المصادر بیهقی ).
خریر. [ خ َ ] ( ع اِ ) آواز آب و باد و عقاب در پریدن. || آواز گلوی خفته و خبه کرده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس )( از لسان العرب ). || جای پست میان دو بلندی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ).
خریر. [ خ َ ] ( اِخ ) نام موضعی است از ناحی وشم به یمامه. ( از معجم البلدان یاقوت ).

معنی کلمه خریر در فرهنگ معین

(خَ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - صدای آب و وزش باد. ۲ - جای پست . ۳ - خِرخِر، صدایی که از گلوی شخص خوابیده برآید.

معنی کلمه خریر در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آواز آب و باد . ۲ - آواز گلوی خفته . ۳ - جای پست میان دو بلندی .
نام موضعی است از نواحی وشم به یمامه

معنی کلمه خریر در ویکی واژه

صدای آب و وزش باد.
جای پست.
خِرخِر، صدایی که از گلوی شخص خوابیده برآید.

جملاتی از کاربرد کلمه خریر

و قالت عائشة: من ادخل اصبعیه فی صماخیه سمع خریره. و عن ابن عمر قال: قال رسول اللَّه (ص): «الکوثر» نهر فی الجنّة حافتاه الذّهب مجراه علی الدّرّ و الیاقوت تربته اطیب من المسک و اشدّ بیاضا من الثّلج.
فَانْظُرْ إِلی‌ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ حق جل جلاله میگوید بنده من در وقت بهار دیده عقل بگشای چشم عبرت باز کن، در صنع ما نظر کن تا اهتزاز زمین بینی و گریه آسمان، خیز درختان، خریر میاه و شوق عاشقان، مرغان چون خطیبان، آهوان چون عطّاران، هزار دستان بسان مستان در بوستان:
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ» الآیة... جای دیگر گفت: «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» بستود اللَّه تعالی را و بپاکی یاد کرد و به بی عیبی گواهی داد و بکمال بر وی ثنا گفت و خدای خواند هر چه در هفت آسمان و هفت زمین چیز است، «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» نیست هیچیز مگر که وی را می‌ستاید و حمد می‌کند و از وی آزادی میکند و بخدایی وی گواهی می‌دهد، «وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» لکن شما آن را در نیابید، مؤمنانرا وا تسلیم سپرد و از ایشان توقف نپسندید، و گردن نهادن و پذیرفتن نادریافته ایشان را درین شمرد گفت شما نتوانید که تسبیح باد و خاک‌ و آتش و آب دریابید: صریر الباب تسبیحه، خریر الماء تسبیحه، دویّ الجوّ تسبیحه، معمعة النّار تسبیحها. جای دیگر گفت: «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ» همه آنند که تسبیح آن خالق می‌داند و سجود آن می‌بیند، می‌داند که خود میراند، می‌بیند که خود می‌کند، می‌بندد که خود می‌گشاید، همه چیز پرداخته، و همه کار ساخته، جز از آن که آدمی انداخته، خردها در کار وی کند، وهمها از وی دربند، عقلها از دریافت آن دور، مسلمانان این نادریافته بجان و دل پذیرفتند و تهمت بر عقل و خرد نهادند و عیب از سوی خود دیدند، و اللَّه تعالی را بآنچ گفت استوار گرفتند، و این طریق را دین دانستند و پسندیدند تا ببرکت آن بنور هدی و سکینه یقین رسیدند.