خرنوب
معنی کلمه خرنوب در لغت نامه دهخدا

خرنوب

معنی کلمه خرنوب در لغت نامه دهخدا

خرنوب. [ خ َ / خ ُ ]( اِ ) غلاف لوبیا. || گیاهی است دارویی ، بتازی خروب گویند. ( از ناظم الاطباء ). در تحفه حکیم مؤمن آمده : خرنوب بستانی و بری می باشد و بستانی دو قسم است یکی را خرنوب شامی گویند و درخت او بقدر درخت گردکان با برگش مستدیر و با غلظت و گلش ذهبی و غلاف او بقدر شبری و کوتاه تر و سیاه و ضخیم و دانه های او شبیه بباقلی و از آن در شام و مصر رب می سازند و در اسهال استعمال می کنند و با وجود شیرینی از سایر شیرینیها ابرد است و قسمی درختش خار دارد برگش نرم و مایل بتدویر و غلاف ثمرش شبیه بباقلی و از آن رقیق تر و دانه های او بقدر ترمس و شیرین طعم و در تنکابن کرات گویند و در مازندران و گیلان لالکی نامند. تازه هر دو قسم مسهل بوده و مدر بول و خشک او در حرارت و برودت معتدل و در دوم خشک و شیرینی او مایل بحرارت و دانه او سرد و خشک و بسیار قابض و مقوی بدن و مدر بول و ضمادپخته او جهت صدمه و سقطه و امثال آن تازه خرنوب شامی که از سال نگذشته باشد دیرهضم و بعد از انهضام مولد خلط صالح و با دانه جهت فتق و تسمین بدن و چون داخل شیر کنند شیر را لذیذ کند و اشتها آورد و جهت سرفه مزمن مجرب دانسته اند. تخمش محلل اورام و جهت بروز مقعد و نزف الدم نافع مضر معده و مخفف اعصاب و مصلحش بهدانه و نبات و بدلش بوزنش از هر یک از قرظ و طراثیث و عفص شربتش تا پنج درهم است. صاحب برهان قاطع گوید: خرنوب چند قسم میباشد: نبطی ، شامی ، هندی. نبطی را بفارسی کَبَر خوانند و آن رستنی باشد خاردار که پرورده کنند و خورند، آنرا کَوَر نیز گویند و بعربی ینبوت و قضم قریش خوانند، و شامی را بفارسی کورزه و بشیرازی کورک کازرونی گویند، و مصری همان نبطی باشد که گفته شد، و هندی خیارچنبر است و آن دوایی باشد معروف. در منتهی الارب آمده : درختی است بری خاردار ثمر آن مانند سیب لیکن بدمزه باشد و قسم دیگر آن شامی است ثمر آن مانند خیارشنبر است مگر نسبت بخیارشنبر اندک عریض باشد و از آن رب گیرند و پست سازند . خارسم. فش. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه خرنوب در فرهنگ عمید

درختی با شاخه های گره دار، برگ های مرکب، گل های زرد خوشه ای، و میوۀ غلاف دار، دراز، شیرین، و شبیه باقلا.

معنی کلمه خرنوب در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - درختی است از تیر. پروانه واران شبیه بدرخت گردو و دارای گلهای زرد . میوه اش در غلافی دراز شبیه باقلا جای دارد . طعم آن شیرین است و از آن رب سازند . ۲ - قسمی از آن بوته ایست مرتفع و خاردار دارای شاخه های متفرق و گلهای زرد رنگ خرنوب نبطی . ۳ - خرنوب یا خرنوب شامی . واحد وزن معادل یک قیراط بود .

معنی کلمه خرنوب در دانشنامه عمومی

خرنوب (سرده). خرنوب ( سرده ) ( نام علمی: Ceratonia ) نام یک سرده از تیره باقلاییان است.
معنی کلمه خرنوب در فرهنگ عمید
معنی کلمه خرنوب در فرهنگ فارسی
معنی کلمه خرنوب در دانشنامه عمومی

معنی کلمه خرنوب در دانشنامه آزاد فارسی

خَرنوب
نام فعلی درخت Ceratonia siliqua، از تیرۀ گل ارغوان. نام جنس این گیاه از واژه ای یونانی به معنی شاخ گرفته شده است، از این رو در قدیم به برخی از گیاهان که نیام آن ها شبیه شاخ و یا بلند بود خرنوب می گفتند. مثلاً گیاه Acacia arabica را خرنوب مصری می گفتند. خرنوب امروزی، درختی به ارتفاع هشت تا ده متر با برگ های مرکب و گل های تک جنس بدون جام است. این گیاه بومی سوریه و آناتولی است. پایه هایی از این درخت در استان فارس یافت می شود. به عقیدۀ برخی بذر این درخت در زمان حملۀ اسکندر مقدونی به ایران وارد شد و یونانی ها به جای آن بذر یونجه را به کشور خود برده اند.

معنی کلمه خرنوب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خَرنوب، نامی است که امروزه به گیاهی دارویی با نام علمیL. Ceratonia siliqua متعلق به خانواده ارغوان داده شده اما در قدیم، به چند گیاه مختلف از خانواده های مختلف اطلاق می شده است.
نام این گیاه از واژه اکدّی Kharubo گرفته شده و در آرامی به صورت Karoubo در آمده است. نام علمی این گیاه هم از واژه یونانی کراس، به معنی بال و شاخه، گرفته شده است. پلینیوس/ پلینی اکبر، دانشمند رومی (۲۳ـ۷۹م) در کتابش با نام تاریخ طبیعی، از گیاه ceratiaنام برده که برای درمان امراض شکمی و اسهال خونی به کار می رفته است. همچنین در جای دیگری از این کتاب، از گیاهی نام برده است که یونیها آن را ceroniaو مصریها آن را انجیر می نامیدند. محققان این دو گیاه را خرنوب دانسته اند. در ترجمه عربی کتاب الحشائش، اثر دیوسکوریدس، خرنوب شامی معادل قاراطیا ذکر شده که صورت معرب واژه یونانی کراتیا است. در کتابهای دارویی دوره اسلامی، نام این گیاه را در سریانی به صورت حرّوبی، حُجثا، فیزید جاغی/ حاغی، در سجزی (سیستانی) به صورت شمرک، در فارسی خُرنوب، خَروب، شجره سلیمان و ینبوت آورده اند. گاه برای خرنوب انواعی ذکر کرده اند، از جمله نَبَطی، شامی، هندی و مصری
شناخت ماهیت خرنوب
شناخت ماهیت گیاهانی که در منابع مختلف گیاه دارویی با نام خرنوب آمده اند، باتوجه به توصیفات بسیار کمی که گیاه داروشناسان از خصوصیات ریختی آنان آورده اند، کاری مشکل و گاه نافرجام است. از نوشته های دینوری (ادیب و گیاه شناس ایرانی در سده سوم) می توان به تفاوت خرنوب نبطی و شامی پی برد. طبق نوشته های او، خرنوب نبطی همان یَنْبوت است و این گیاه خاری است که با آن آتش برمی افروزند. ارتفاع آن نزدیک به یک ذراع است و میوه سیاهی دارد که جز در هنگام قحطی خورده نمی شود. به عقیده برخی، ینبوت همان گیاه آناغورس با نام علمی Anagyris foetida L. است. اما باتوجه به این که مردم عرب در زمان قحطی میوه ینبوت به نام فَشّ را می خورده اند و با نظر به این که دانه گیاه آناغورس دارای دو مادّه سمّی سیتیزین و آناژیرین است و خوردن آن به استفراغهای خونی منجر می شود، بعید است که این دو گیاه یکی باشند. در الفلاحة النبطیة از گیاهانی به نام های خرنوب الکبار و خرنوب الشوک نام برده شده است. به نظر برخی، خروب، خرنوب/ خروب الشوک، قَضیم قریش و خرنوب المعزی (یا شاید المغربی)، همگی معادل خرنوب نبطی اند. مترجمان عربِ کتاب الحشائش، واژه قاراطیا را به خرنوب شامی ترجمه کرده اند. به نظر می رسد، توصیفات دینوری از خرنوب شامی، به خصوصیات گیاهی که امروزه به خرنوب معروف است، نزدیک تر باشد. ابن بیطار از قول ابوعبداللّه محمد بن احمد تمیمی (نیمه دوم سده چهارم)، سه نوع خرنوب شامی را معرفی کرده است: خرنوب صیدلانی که بهتر و شیرین تر از بقیه است و اهل شام آن را می خورند، خرنوب شابونی که کشاورزان آن را می خورند، و خرنوبی که در شام از آن رُب می گیرند، و این رُبّ به سردی و رطوبت مایل، و قابض شکم است.ابن بیطار خرنوب هندی را همان خیار چنبر دانسته است. پژوهشگران معاصر، زرگری، نیز خرنوب هندی را همان خیار چنبر (فلُوس با نام علمی Cassia fistula L.، از خانواده گل ارغوان) دانسته است. ابن بیطار خرنوب مصری یا قبطی را قَرْظ نامیده است. آنچه در کتب دارویی قدیم به نام خرنوب مصری آمده، احتمالا گیاه Acacia arabica متعلق به خانواده گل ابریشم است و خَرّوب السودان (که در سودان می روید) نیز همان گیاه Cola acuminata Scho از خانواده کاکائوست.
شناخت امروزی خرنوب
آنچه امروز به نام خرنوب (Ceratonia siliqua) می شناسیم، درختی است با ارتفاع هشت تا ده متر با برگ های مرکّب و گل های بدون جام و تک جنس، میوه اش نیام و میانبرش به شیرینی عسل است. به گفته جالینوس، این درخت از سرزمین های شرق به یونان برده شده است ولی به عقیده ثابتی، احتمال می رود که بذر این درخت در زمان حمله اسکندر به ایران آورده شده باشد. با توجه به این که این درخت، بومی جنوب سوریه و آناطولی است، نظر دوم صحیح تر می نماید. مقدسی درخت خرنوب را از جمله گیاهان فارس ذکر کرده و هم اکنون نیز پایه هایی از این درخت در استان فارس موجود است. درخت خرنوب امروزه به حالت وحشی یا پرورش یافته در مناطق گرم مدیترانه، هند و کالیفرنیا یافت می شود.
کاربرد خرنوب
...

جملاتی از کاربرد کلمه خرنوب

این منطقه همچنین میزبان بسیاری از انواع دسرها است، از انواع تهیه شده به‌طور منظم و انواع دیگر که معمولاً برای تعطیلات اختصاص داده می‌شوند. بیشتر شیرینی‌های فلسطینی شیرینی‌هایی هستند که با پنیرهای شیرین، خرما یا مغزهای مختلف مانند بادام، گردو یا پسته پر می‌شوند. نوشیدنی‌ها همچنین می‌توانند به تعطیلاتی مانند ماه رمضان، که در هنگام غروب خورشید آب خرنوب، گل تمر و زردآلو مصرف می‌شود، بستگی داشته باشند. قهوه در طول روز مصرف می‌شود و مشروبات الکلی در بین مردم شیوع زیادی ندارد، با این حال، برخی از نوشیدنی‌های الکلی مانند عرق یا آبجو توسط مسیحیان مصرف می‌شوند.
شیخ الاسلام گفت: کی عمر بوعبداللّه صدو بیست و دو سال بود «و عمر استاد وی صدو بیست سال.» و بوالحسن رزین شاگرد عبدالواحد بصری٭ بود و عبدالواحد زید شاگرد حسن بصری٭ بود گور بوعبداللّه مغربی، بر سر کوه طور سینا ایذ پهلوی استاد علی زرین در رزین در زیر خرنوب «گویند» که در سنه تسع و سبعین و مائتین برفته «از دنیا، و در ستر آنست: که در سنه تسع و تسعین و مائتین برفت.»