خردمندانه
معنی کلمه خردمندانه در فرهنگ عمید
۲. (قید ) عاقلانه: خردمندانه رفتار کردند.
معنی کلمه خردمندانه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه خردمندانه
عاقلی چون در محیط ما بود دیوانگی زین سبب چندی خردمندانه مجنون میشویم
یکی از اَشکال تعالیم در تاریخ روایی ایران، بیان آشکارای پند و اندرز است؛ این پندها متضمن اصول اخلاقی در نظر گرفته میشدند. متون تاریخ روایی ایران حاوی دستورهای گونگونی میبودند که متضمن رسیدن به زندگانیای خردمندانه و پرثمر تلقی میشد. در این ادبیات، پادشاه در مقام پیشوای اخلاقی و روحانی مردم —و نه صرفاً مسئول ادارهٔ کشور— است؛ پیرو این نوع ادبیات در تاریخ روایی ایران، به همهٔ پادشاهان بزرگ ایران سخنانی دربارهٔ وظایف آنان و رعایایشان، و روش درست حکومت بر مردم و رفتار با آنها نسبت میدادهاند. در این میان اردشیر نیز از این قاعده مستثنی نبودهاست.
ز کوی آن پری دیوانه رفتم نکو کردم خردمندانه رفتم
پس از خل ع بدن ک ردم به سر باز خردمندانه گویم با تو این راز