معنی کلمه خردما در لغت نامه دهخدا
خجسته را بجز از خردما ندارد گوش
بنفشه را بجز از کرکرک ندارد پاس.منوچهری.باز مرا طبع شعر سخت بجوش آمده ست
کِم سخن عندلیب دوش بگوش آمده ست
از شغب خردما لاله بهوش آمده ست
زیر ببانگ آمده ست بم بخروش آمده ست.منوچهری.زرد گل بیمار گردد فاخته بیمارپرس
یاسمین ابدال گردد خردما زائر شود.منوچهری.