معنی کلمه خدک در لغت نامه دهخدا
ز احنف آنکه بحلمست در عرب مشهور
بدفتری مثلی دیده ام بگویم چون
بدین مثال مرا هم حکایتی بوده است
ازین مثل خدکی ساختم بر جیحون.نزاری قهستانی ( از فرهنگ جهانگیری ).
خدک. [ خ ُ دَ ] ( اِ ) حاکم. رئیس. عامل. ( از ناظم الاطباء ).