خبایث

معنی کلمه خبایث در لغت نامه دهخدا

خبایث. [ خ َ ی ِ ] ( ع ص ، اِ ) خبائث. رجوع به خبائث شود.

معنی کلمه خبایث در فرهنگ معین

(خَ یِ ) (ص . اِ. ) جِ خبیث .

معنی کلمه خبایث در فرهنگ عمید

پلیدی ها.

معنی کلمه خبایث در فرهنگ فارسی

جمع خبیثه
(صفتاسم ) جمع خبیث پلیدی ناپاکها .
خبائث

معنی کلمه خبایث در ویکی واژه

جِ خبیث.

جملاتی از کاربرد کلمه خبایث

بدان که بیشتر خلق که هلاک شده اند اندر جاه و حشمت و نام نیکو و ثنای خلق شده اند و بدین سبب اندر منافست و عداوت و معصیتها بسیار افتاده اند و چون شهوت غالب شده راه دین بریده شد و دل به نفاق و خبایث اخلاق آلوده شد . رسول (ص) گفت، «جاه و مال نفاق اندر دل چنان رویاند که آب تیره رو ماند» و گفت، «دو گرگ گرسنه اندر رمه آن تباهی نکند که دوستی جاه و مال اندر دل مسلمانی کند». و با علی (ع) گفت که خلق را دو چیز هلاک کرد. فرا شدن از پی هوا و دوست داشتن ثنا و از این آفت خلاص کسی یابد که نام نیک نجوید و به خمول قناعت کند، چه حق تعالی همی گوید، «تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض.. الآیه» گفت، «اهل بهشت کسانی اند خاک آلود بشولیده موی شوخگن جامه که کسی ایشان را وزن ننهد. اگر در سرای امیران دستوری خواهند، درنگذارند و اگر طلب نکاح کنند کس دختر به ایشان ندهد. و اگر سخن گویند کس سخن ایشان نشنود و آرزوهای ایشان در سینه موج همی زند و جوش. اگر نور ایشان در همه خلق قسمت کنند فراهمه رسد». و گفتف «بسا خاک آلوده و خلقان جامه که اگر سوگند به خدای دهد و بهشت خواهد به وی دهد و اگر دنیا خواهد به وی ندهد».
«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ علی المُؤمِنین إِذْ بَعَثَ فیهم رَسولاً مِنْ أَنْفُسِهِم». خدا منّت نهاد بر مؤمنان به فرستادن محمّد از نزد خود بدیشان؛ تا پیغامبر چه کند؟ «یَتْلوا عَلَیْهِم آیاتِه» احوال آخرت همه بیان کند ایشان را، و شرح طاعات و معاصی به تمامی بکند، و بیان حلال و حرام بکند: و یکی را واجب کند و یکی را مندوب گرداند «مُبَشِّرینَ بالسَعادَة و مُنْذِرین بالشَقاوَة»؛ و جایی دیگر گفت: «و ما نُرْسِلُ المُرْسَلین إِلاّ مُبَشِرین و مُنْذرین». اما «یُزَّکیهم» آن باشد که دلهای عالمیان از خبایث معصیت و رذایل صفات ذمیمه پاک کند که جمله‌ی صفات ذمیمه، سبب راه شقاوت آخرت باشد. «وَیُعَلِّمُهُم الکتابَ و الحِکْمَة» آنست که همه طاعات و اوصاف حمیده را بیان کند تا عموم عالمیان بدانند و کسب کنند تا راه سعادت روند. اما منت نهادن مصطفی بر امت خود، نه از بهر این باشد، از بهر آن بود که «لَقَد جاءَکُم رسولٌ مِنْ أَنْفُسِکُم»؛ از نفس محمد آمدند زیرا که اگر از نفس محمد نبودندی، این کمالیت نداشتندی و چون دیگر خلق بودندی.
و شریفترین علمها معرفت خدای تعالی است و معرفت حضرت الهیت که مشتمل است بر ملایکه و کتب و رسل و شرایع و انبیا و تدبیر ملک و ملکوت و دنیا و آخرت. و صدیقان و انبیا محبوب از آنند که ایشان را در این معلوم کمالی هست. دوم با قدرت آید چون قدرت ایشان بر اصلاح نفس خود و اصلاح بندگان خدای تعالی و سیاست ایشان و به نظام داشتن مملکت دنیا و نظام حقیقت دین. سیم با تنزیه آید و پاکی از عیب و نقص و خبایث اخلاق باطن و محبوب از ایشان این صفات است نه افعال ایشان. که هر فعل که نه به سبب این صفات بود آن محمود نبود، چون فعلی که به نفاق بود یا به غفلت بود. پس هرکه بدین صفات به کمال تر بود دوستی وی زیادت بود.
بس کسا کز خمر ترک دین کند بی شکی، ام‌الخبایث این کند
آن بود که از خود اندیشه تا صفات و اعمال مکروه وی چیست تا خویشتن از آن پاک کند. و این معاصی ظاهر باشد یا خبایث اخلاق باشد در باطن. و این بسیار است که معاصی ظاهر بعضی به هفت اندام تعلق دارد چون زبان و چشم و دست و غیر آن و بعضی به جمله تن. و خبایث باطن همچنین و در هر یکی از این اندیشه ها را سه حال بود: یکی آن که فلان کار و فلان صفت مکروه است یا نه که این همه جایها روشن نبود و به تفکر توان شناخت. دوم آن که چون مکروه است من بدین صفت هستم یا نه که صفت نفس نیز آسان نتوان شناخت الا به تفکر و سوم آن که اگر بدان صفت موصوف است تدبیر خلاص از این چیست پس هر روز بامداد باید که یکی ساعت در تفکر این کند.