خایض

معنی کلمه خایض در فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . خائض ] (اِفا. ) فرورونده .

جملاتی از کاربرد کلمه خایض

امروز از مسلمانان مهجور، و لعنت بر سر، و فردا نابینا، و منزل او سقر. هر که دین‌دار است و اسلام را نزدیک او مقدار است، و او را به اللَّه سر و کار است تا با مبتدعان و متنطعان و خایضان ننشیند، که اللَّه میگوید: فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ با ایشان منشینید، إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ که پس شما همچون ایشان باشید، ایشان کتاب و سنّت واپس داشتند، و معقول فرا پیش‌ داشتند. دست در رای و قیاس و کلام زدند، تا در گمراهی افتادند. مصطفی (ص) گفت: «من مشی الی سلطان اللَّه فی الارض لیذله اذلّ اللَّه رقبته یوم القیامة»، و سلطان اللَّه فی الارض کتاب اللَّه و سنة نبیّه (ص). و قال (ص): «من تمسک بسنّتی عند فساد امّتی فله اجر مائة شهید».
اصل دینداری و مایه مسلمانی دو حرف است: حق را قبول کردن، و از باطل برگشتن، و اوّل ورد و آخر ورد بهر دو حرف اشارت است. قبول کردن حق اینست که: «وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ»، و اعراض از باطل اینست که: «وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» میگوید با اهل هوی و بدعت منشینید، و سخن خایضان و مجادلان در قرآن مشنوید، که شنیدن سخن ایشان دل تاریک کند، و نشستن با ایشان روی توحید گردآلود کند، و زینهار که به هوای خود در آیات و صفات تصرّف نکنید، و از خوض پرهیزید، که خوض درختی است بیخ آن بدعت، ساق آن ضلالت، شاخ آن لعنت، برگ آن عقوبت، شکوفه آن ندامت، میوه آن حسرت. هر که در آیات خوض کند، خدا او را داور، و خصم او پیغامبر.