خاوندگار

معنی کلمه خاوندگار در لغت نامه دهخدا

خاوندگار. [ وَ دِ ] ( اِ مرکب ) مخفف خداوندگار است که صاحب و بزرگ باشد. ( از برهان قاطع ). || حکمران. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ) :
این چنین سوزان و گرم آخر مکار
مشورت کن با یکی خاوندگار.مولانا ( از فرهنگ ضیاء ).|| لقب پادشاهان روم . ( انجمن آرای ناصری ( آنندراج ).

معنی کلمه خاوندگار در فرهنگ معین

(وَ ) (اِمر. ) خداوندگار.

معنی کلمه خاوندگار در فرهنگ عمید

= خداوندگار

معنی کلمه خاوندگار در ویکی واژه

خداوندگار.

جملاتی از کاربرد کلمه خاوندگار

ابتدا هست یار و آخر نیز حکم خاوندگار حی عزیز
نگویی کار دارم در پی کار چه باشی بسته تو خاوندگاری
کابتدا یار و انتها یار است حکم خاوندگار در کار است
یار از آغاز و یار در انجام حکم خاوندگار خیر ختام
این چنین سوزان و گرم آخر مکار مشورت کن با یکی خاوندگار
ابتدا هست یار و آخر یار حکم خاوندگار عزت دار
اول از یار و آخر از یار است حکم خاوندگار ستوار است
اولش هست یار و آخر یار حکم خاوندگار در هر کار