خان خانی

معنی کلمه خان خانی در لغت نامه دهخدا

خان خانی. ( حامص مرکب ) ملوک الطوایفی. رجوع به ملوک الطوایفی شود. || هرج و مرج.

معنی کلمه خان خانی در فرهنگ معین

[ تر - فا. ] (حامص . ) حکومتی با دولت مرکزی ضعیف ، که هر بخش از کشور برای خود امیری داشته باشد.

معنی کلمه خان خانی در فرهنگ عمید

ویژگی مملکتی که در هر قسمت آن خان یا امیری حکمرانی می کند، ملوکالطوایفی.

معنی کلمه خان خانی در فرهنگ فارسی

حکومتی که در هر گوش. آن خان یا امیری حکمفرما باشد ملوک الطوایفی .

معنی کلمه خان خانی در ویکی واژه

حکومتی با دولت مرکزی ضعیف، که هر بخش از کشور برای خود امیری داشته باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه خان خانی

و جواب نامه ما برین جمله داد که «حدیث خانان ترکستان از فرایض است با ایشان مکاتبت کردن بوقت آمدن ببلخ در ضمان سلامت و سعادت، و انگاه بر اثر رسولان فرستادن و عقد و عهد خواستن که معلوم است که امیر ماضی چند رنج برد و مالهای عظیم بذل کرد تا قدر خان خانی یافت بقوّت مساعدت او و کار وی قرار گرفت، و امروز آن را ترتیب باید کرد تا دوستی زیادت گردد، نه آنکه ایشان دوستان بحقیقت‌ باشند، اما مجاملت‌ در میانه بماند و اغوائی نکنند . و علی تگین‌ دشمن است بحقیقت و مار دم کنده‌ که برادرش را طغان خان از بلاساغون‌ بحشمت امیر ماضی برانداخته است، و هرگز دوست دشمن نشود . با وی نیز عهدی و مقاربتی‌ باید، هر چند بر آن اعتمادی نباشد، ناچار کردنی است، و چون کرده آمد، نواحی بلخ و تخارستان و چغانیان و ترمذ و قبادیان‌ و ختلان‌ بمردم آگنده‌ باید کرد که هر کجا خالی یافت و فرصت دید، غارت کند و فرو کوبد. و امّا حدیث خواجه احمد، بنده را با چنین سخنان کاری نیست و بر طرفی‌ است، آنچه رأی عالی را خوشتر و موافق‌تر آید، می‌باید کرد که مردمان چنان دانند که میان من و آن مهتر نیست همتا ناخوش‌ است. و حدیث آسیغتگین حاجب: امیر ماضی چون ارسلان جاذب‌ گذشته شد، بجای ارسلان مردی بپای کردن‌ او را پسندید از بسیار مردم شایسته که داشت، و دیگران را میدید و میدانست، اگر شایسته شغلی بدان نامداری نبودی، نفرمودی. و خداوند را خدمتی سخت نیکو کرده است، بگفتار مردمان مشغول نباید بود و صلاح ملک نگاه باید داشت. و چون خداوند در نامه‌یی که فرموده است به بنده دستوری‌ داده است و مثال داده تا بنده بمکاتبت صلاحی بازنماید یک نکته بگفت با این معتمد- و خداوند را خود مقرّر است، بگفتار بنده و دیگر بندگان حاجت نیاید- که‌ امیر ماضی مدّت یافت و دولت و قاعده ملک سخت قوی و استوار پیش خداوند نهاد و برفت؛ اگر رأی عالی بیند، باید که هیچ کس را زهره و تمکین‌ آن نباشد که یک قاعده را از آن بگرداند که قاعده همه کارها بگردد و بنده بیش از این نگوید و این کفایت است.»