خارسو

معنی کلمه خارسو در لغت نامه دهخدا

خارسو. ( اِ مرکب ) مادرزن. ( فرهنگ نظام ). خواهرشوهر. این لغت را فرهنگ نظام از تکلم اصفهانیان ضبط کرده است ولی در لهجه تهرانیان همان خواهر است :
میروم تا همدان شو کنم با رمضان
قلیان بلوری بکشم ، منت خارسونکشم.
رجوع به خارشو شود.

معنی کلمه خارسو در فرهنگ فارسی

مادر زن خواهر شوهر

معنی کلمه خارسو در ویکی واژه

مادرزن، مادرشوهر

جملاتی از کاربرد کلمه خارسو

به هر سو که تیغش شرر برفروخت تن خصم همچون خس وخارسوخت
بعد از زمانی دیرباز که به رخصت مادر، انجمن وصال را حلقه بر در زد، به علت عدم حضور آن جناب از فیض وصال کامیاب نماید. بنابر پاس میثاق مرحله شمار صوت آیات گردیده تا قیامت حسرت دیدارش در دل و خار خارسوقش در خاطر مهر مایل ماند: