حلاف

معنی کلمه حلاف در لغت نامه دهخدا

حلاف. [ ح َل ْ لا ] ( ع ص ) بسیار سوگندخوار. ( از غیاث ازلطائف ) ( از آنندراج ). سوگندخواره. ( مهذب الاسماء ).

معنی کلمه حلاف در فرهنگ معین

(حَ لّ ) [ ع . ] (ص . ) آن که قسم بسیار یاد کند، بسیار سوگند خورنده .

معنی کلمه حلاف در فرهنگ عمید

بسیارسوگندخورنده، کسی که بسیار قسم یاد کند.

معنی کلمه حلاف در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه قسم بسیار یاد کند بسیار سوگند خورنده .

معنی کلمه حلاف در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حَلَّافٍ: کسی که بسیار سوگند می خورد
ریشه کلمه:
حلف (۱۳ بار)
«حَلاّف» از مادّه «حِلْف» به کسی می گویند که بسیار قسم می خورد، برای هر کار کوچک و بزرگی سوگند یاد می کند، و معمولاً این گونه افراد، در سوگندهای خویش صادق نیستند.

معنی کلمه حلاف در ویکی واژه

آن که قسم بسیار یاد کند، بسیار سوگند خورنده.

جملاتی از کاربرد کلمه حلاف

روحه روحی و روحی روحه من رآی روحان حلافی البدن
به راه جاه تو دشمن فکند چاه و به عکس زلطف دوست اثر بر حلاف شد ناگاه
ملک گفت: صفت سفاهت بر تو درست می‌آید و کسوت وقاحت بر تو چست. گفت: سه تن بابت این سمت باشند: درودگر‌ی که چوب تراشد و تراشه در خانه می‌گذارد تا خانه بر وی تنگ شود؛ و حلافی که در کار خویش مهارتی ندارد، سر مردمان مجروح می‌گرداند و از اجرت محروم مانَد؛ و توانگر‌ی که در غربت مقام کند و مال او به‌دست دشمن افتد و به اهل و فرزند نرسد.
ابراهیم لحلافی (عربی: إبراهيم لحلافي؛ زادهٔ ۱۵ آوریل ۱۹۶۸) دونده دو استقامت اهل مراکش است. از افتخارات وی میتوان به کسب مدال برنز دو ۵۰۰۰ متر در بازی‌های المپیک تابستانی ۲۰۰۰ اشاره کرد.
یعنی النساج و قال «یا معشر قریش لا یغلبنّکم هذه الموالی علی التجارة فان البرکة فی التجارة و صاحبها لا یفتقر الّا تاجر حلاف مهین»
از آن گروه ستمگر که در اداره عدل حلیف باطل و با او بمائده احلاف
و البته در بیع و شری سوگند براست و دروغ نخورد که حق تعالی بایع حلاف را دشمن دارد. و بر اندک ربحی قناعت کند که برکت قرین قناعت است و حرمان قرین حرص که «الحریص محروم» و در امانت کوشد و از خیانت احتراز کند که خواجه علیه‌السلام میفرماید «الامانه تجر الرزق و الخیانه تجرالفقر» و متاع را دران وقت که خرد نکوهش نکند و دران وقت که فروشد مدح نگوید و عیب آن پنهان نکند و هنری که آن را باشد فرا ننماید و غلام نخرد و نفروشد که خریدن غلام معرض آفت وتهمت است و فروختن غلام نوعی از فتنه است وگفته‌اند «اتقوا مواضع التهم» الا غلامی سقط که از بهر سلاح یا خدمت دارند که خرید و فروخت آن سهل‌تر بود.
گاهی کشد به تیغم، گاهی زند به تیرم فی کل ما یعری حلافنا ادامه