حصاة

معنی کلمه حصاة در لغت نامه دهخدا

( حصاة ) حصاة. [ ح َ ] ( ع اِ ) سنگ ریزه. ( دهار ). ریگ. جمرة. رمل. یکی سنگ ریزه و یکی حصا. حکیم مؤمن گوید: رادع و مجفف است و سائیده او مثل غبار جهت نزف الدم جراحات و رفع ورم مفید است و انداختن آن در کوزه آب مصلح غلظت آن و مقوی احشاست. ( تحفه ). || سنگ که در مثانه بود. سنگ که در گرده بود. سنگ که در مثانه یا کلیه و جز آن پدید آید از کمیز منجمد که همچو سنگ ریزه گردد یا از تحجر خلطی غلیظ به علت استعمال اغذیه لزجه. || عقل. خرد. ( مهذب الاسماء ). هوش. ( منتهی الارب ). رای.
حصاة. [ ح َ ] ( ع اِ ) سنگ ریزه. ( دهار ). ریگ. جمرة. رمل. یکی سنگ ریزه و یکی حصا. حکیم مؤمن گوید: رادع و مجفف است و سائیده او مثل غبار جهت نزف الدم جراحات و رفع ورم مفید است و انداختن آن در کوزه آب مصلح غلظت آن و مقوی احشاست. ( تحفه ). || سنگ که در مثانه بود. سنگ که در گرده بود. سنگ که در مثانه یا کلیه و جز آن پدید آید از کمیز منجمد که همچو سنگ ریزه گردد یا از تحجر خلطی غلیظ به علت استعمال اغذیه لزجه. || عقل. خرد. ( مهذب الاسماء ). هوش. ( منتهی الارب ). رای.

معنی کلمه حصاة در فرهنگ معین

( حصاة ) (حَ ) [ ع . ] (اِ. ) سنگریزه .

معنی کلمه حصاة در فرهنگ فارسی

( اسم ) واحد (( حصی ) ) ( حصا ) سنگریزه . جمع : حصیات .

معنی کلمه حصاة در ویکی واژه

سنگریزه.

جملاتی از کاربرد کلمه حصاة

پیر طریقت جنید قدس اللَّه روحه یکی را از دوستان وی که از دنیا رفته بود میشست، آن کس انگشت مسبّحه جنید را بگرفت، جنید گفت أ حیاة بعد الموت؟ جواب داد که او ما علمت انا لا نموت بل ننقل من دار الی دار «و فی هذا المعنی ما روی عن عبد الملک بن عمیر عن ربعی بن محراش قال کنا اخوة ثلاثة، و کان اعبدنا و اصوفنا و افضلنا الاوسط منا فغبت غیبة الی السواد ثم قدمت علی اهلی. فقالوا ادرک اخاک فانه فی الموت، قال فخرجت الیه اسعی، فانتهیت الیه و قد قضی و سجی بثوب، فقعدت عند راسه ابکیه، قال فرفع یده فکشف الثوب عن راسه، و قال السلام علیکم قلت ای اخی أ حیاة بعد الموت؟ قال نعم انی لقیت اخی فلقنی بروح و ریحان و رب غیر غضبان، و انه کسانی ثیابا خضرا من سندس و استبرق، و انی وجدت الامر ایسر مما تحسبون ثلثا، فاعملوا و لا تغیّروا ثلثا و انی لقیت رسول اللَّه فاقسم ان لا یبرح حتی آتیه، فعجّلوا جهازی ثم طفأ فکان اسرع من حصاة لو القیت فی ماء، فبلغ عایشه رض فصدّقته و قالت قد کنا نسمع ان رجلا من هذه الامة سیتکلم بعد موته.
حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ فی الآخرة. و قیل: یوم بدر فَسَیَعْلَمُونَ عند ذلک. مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً اهم ام المؤمنون؟ هذا جواب لمشرکی مکه حین استعجلوا بالعذاب و قالوا: هم بالاضافة الینا کالحصاة من جبال، و قیل: هذا جواب قولهم محمد صنبور.
و در شرع ایشان بر فرزندان فریضه بود طاعت داشتن، و گردن نهادن، و خود را بسپردن در چنین نذر که بایشان رفتی و این در حال کودکی بودی تا ببلوغ، و بعد از بلوغ اختیار ایشان را بودی از خدمت مسجد کردن و تیمار داشتن هم چنان بر عادت تا آخر عمر. یا بگذاشتن آن و بیرون شدن. اما معنی «محرر» خالص است، چنان که بهیچ چیز تعلق ندارد و هیچ چیز در وی نگیرد و یقال «رجل حرّ» ای خالص من العیوب «و طین حرّ» ای خالص من الرّمل و الحصاة، و الحرّ هو الذی صار للَّه تعالی فی الحقیقة عبدا.
روی ابو هریرة قال قال رسول اللَّه (ص): انهار الجنّة تخرج من تحت تلال او من تحت جبال المسک و لو قیل لاهل الجنّة انّکم ماکثون فی الجنّة عدد کلّ حصاة فی الدّنیا سنة لحزنوا و قالوا انّا لا بدّ خارجون و لکن جعلهم اللَّه للابد و لم یجعل‌ لهم امدا.
ومنها حصاة سبحت فی بنانه بنان الندی فاضت بماء مبرد
قال حکیم بن حزام لمّا کان یوم بدر سمعنا صوتاً وقع من السماء کانه صوت حصاة وقعت فی طشت و رمی رسول اللَّه تلک الرّمیة فانهزمنا، و روی ان رسول اللَّه ص اخذ یوم بدر ثلث حصیات فرمی بحصاة فی میمنة القوم، و حصاة فی میسرة القوم، و حصاة بین اظهرهم، و قال شاهت الوجوه. فانهزموا.