معنی کلمه حسنلو در لغت نامه دهخدا
حسنلو. [ ح َ س َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر، 35هزارگزی شمال خاوری مشکین شهر، 6هزارگزی شوسه گرمی - اردبیل. کوهستانی ، معتدل. سکنه آن 55 تن ، شیعه ترک زبان هستند. آب آن از چشمه.محصول آنجا غلات ، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
حسنلو. [ ح َ س َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان ، 54هزارگزی جنوب باختری قیدار، 41هزارگزی راه مالرو عمومی. کوهستانی ، سردسیر. سکنه آن 169 تن ترک زبان. آب آن از قزل اوزن. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت ، گلیم بافی ، جاجیم بافی. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).