حرامزادگی

معنی کلمه حرامزادگی در لغت نامه دهخدا

حرامزادگی. [ ح َ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی و کیفیت حرامزاده. || بدذاتی. حیله. مکیدت. مکر. || مجازاً، گربزی. جربزه : مانندگی کردن ایشان با آل ساسان... الا غایت حرامزادگی و بی اصلی نباشد. ( کتاب النقض ص 447 ). یکی از بزرگان گرگان اسحاق نام شاری را گفت هرزه مال به دیالم ندهد که با تو همان کنند به غدر و حرامزادگی که پیش از تو با همه ٔ... کردند. ( تاریخ طبرستان ).
- امثال :
حرامزادگی مایه نمیخواهد ؛ یعنی برای همه کس و در همه حال براه غدر و ناروا رفتن آسان است.

معنی کلمه حرامزادگی در فرهنگ فارسی

حرامزاده بودن مقابل حلالزادگی .

جملاتی از کاربرد کلمه حرامزادگی

آن را که حرامزادگی عادت و خوست عیب دگران به نزد او سخت نکوست
۱۲۶. هر که کسی را نرنجاند از کسی نترسد. کژدم که همی‌ترسد همی‌گریزد از فعل خبیث خویش، گربه در خانه ایمن است از بی‌آزاری و گرگ در صحرا سرگردان از بد فعالی، گدایان در شهر آسوده از سلیمی و دزدان در کوه و صحرا نهان از حرامزادگی.
محال است. برگشت، به آن مرید گفت … که تو گفتی امام زمان را می‌بیند من رفتم سراغ خودش گفت نه من امام زمان را نمی‌بینم، گفت… امام زمان را می‌بیند از حرامزادگی‌اش دروغ می‌گوید.»
حرامزادگی و نادرستی پدرت حلال زادگی تو همی درست کند