( حجارة ) حجارة. [ ح ِ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ حَجَر. ( معجم البلدان ) ( ترجمان القرآن ). و آن برخلاف قیاس است. و در دستور اللغة ادیب نطنزی آمده است که حجارة جمع حجرة است. حجاره. سنگها : شراب او سراب وجامش اودیه و نقل او حجاره و حصای او.منوچهری.|| سنگ کبریت. || قبه آب ( دهار ). حجارة. [ ح ِ رَ ] ( اِخ ) الحجارة. وادی الحجارة. نام شهری است به اندلس . رجوع به وادی الحجارة و معجم البلدان شود.
معنی کلمه حجاره در فرهنگ معین
(حِ رِ ) [ ع . حجارة ] ( اِ. ) جِحجر ، سنگ ها.
معنی کلمه حجاره در فرهنگ عمید
= حَجَر
معنی کلمه حجاره در فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع حجر سنگها . نام شهری باندلس
معنی کلمه حجاره در دانشنامه عمومی
حجاره ( به عربی: الحجارة ) یک منطقهٔ مسکونی در لیبی است که در استان سبها واقع شده است. حجاره ۴۲۸ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
معنی کلمه حجاره در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی حِجَارَةُ: سنگ (حجارة من طین : کلوخی که مثل سنگ سفت شده باشد) معنی طِینٍ: گِل ("حجارة من طین" به معنای کلوخی که چون سنگ محکم شده باشد ) ریشه کلمه: حجر (۲۱ بار)
معنی کلمه حجاره در ویکی واژه
حجارة جِحجر ؛ سنگها.
جملاتی از کاربرد کلمه حجاره
چنان که روایت کنند که یکی از پیغامبران به سنگی خرد بگذشت که آب بسیار از وی همی آمد. خدای تعالی آن را به سخن آورد و گفت تا این آیت فرود آمده است، «وقودها الناس و الحجاره که مردم و سنگ و علف دوزخ خواهند بود». من همچنین همی گریم گفت: بارخدایا وی را از این خوف ایمن گردان. آن اجابت کردند. وقتی دیگر بگذشت. همچنان آب می آمد. گفت اکنون باری چرا می گریی؟ گفت، «آن گریستن خوف بود و این گریستن شکر است».
برجیس در مدار ششم راه بسپرد چابک چو از فلاخن مردان حجارهها
در آن مقام تو گفتی که بر سر اعدا همی حجارهٔ سِجّیل بارد از سِجّین
فارحل الی الصّفوة من هاشم بین رواسیها و احجارها
گوئیم بتوفیق خدایتعالی که فرق نیست میان مرد که خویشتن (را) زن بودن اختیار کند و میان زنی که خویشتن را مرد بودن اختیار کند و رسول علیه السلام برین هر دو لعنت کرد چنانکه گفت :لعنه الله علی المتشبهین من الرجال بالنسا و (المتشبهات من) النسا بالرجال پس اندرین حال بظاهر آن مرد که دیگری را مرد خویشتن ممکن کند خود مر ایشانرا بجای زن باشد و آن زن که خویشتن را مانند مردان کند آن از زن سحاقه باشد که با زنان دیگر گرد می آید و از زنان دیگر خود را بجای مردان نهد و این دو گروه را از حکم خدایتعالی سنگسار باید کردن که چنین حکم کرد امیرالمومنین علی علیه السلام از بهر آنکه خدایتعالی مرقوم لوط را گفت که ایشان با مردان فراز آمدند چنانکه گفت قوله تعالی:انکم لتا تون الرجال شهوه من دون النسا همیگوید لوط مر قوم خویش را بگوئید و منکر نشده ایشانرا وگفت شما بسوی مردان شوید بروی شهوت نه بسوی زنان آنگه گفت قوله تعالی :جعلنا عالیها سافلها و امطرنا علیها حجاره من سجیل منضود گفت (زیرو بالا نمودیم) شهرستانی(را) که در آن فاحشه همی کردند (و) بر ایشان سنگ با رانیدیم از دوزخ دمادم پس این آیت از خدایتعالی تعلیم بود مر امامنرا که چون اندر امت لواطت کنند با ایشان سنگ بارانند چنانکه بر قوم لوط و مردان و زنان قوم لوط بدان عذاب یکسان بودند و آنکه مر هر دو را که لواطت از ایشان آمد سنگسار واجب آمد از بهر آنست که آنکس که لواطت کرد ستم کرد بدانچه مردی را بجای زن داشت و خدایتعالی بر ستمکاران لعنت کرد چنانکه گفت :لعنه الله علی الظالمین و آنکس که لواطت با و کردند مرد بود و خویشتن را بجای زن داشت و لعنت پیغمبر برو بود (چنانکه) پیش از این در (آغاز) گفتار یاد کردیم و هر که اندر لعنت رسول علیه السلام باشد اندر لعنت خدایتعالی باشد چون بر این هر دو گروه که لواطت کردند عقوبت لازم آمد بازگردیم بر زنان سحاقه که (ایشانرا) همین لازم آمد از بهر آنکه گفت فرقی نیست میان مردی که خویشتن را چون زنان کند و میان زنی که (خویشتن را) چون مردان کند و تاویل این موضوع آنست که آن مرد که خود را چون مردان کند و تاویل این موضوع آنست که آن مرد که خود را چون زن کند تا برو فراز آیند چنانکه بزنان فراز آیند و او خود مرد است و بدان منزلت است و بدان منزلت است که با زنان فراز آیند مثل است بر داعی و ماذون که بمنزلت مرد باشند و فرمان سخن گفتن دارند و آنگه بطمع دنیا بظاهریان رغبت کنند و خویشتن را زیر دست ایشان سازند و سخن ایشان بپذیرند کزین خود هیچ صورتی پدید نیاید و آن سخن مانند نطفه مردی باشد که اندر مردی افتد و ازو فرزند جسمانی تولد نکند و این باطن را لواطت باشد و هر دو اندر لعنت خدایتعالی باشند از بهر آنکه لعنت دوری باشد و آن ظاهری (را) خود از امام زمان که او بزمین خلیفه خدایست بفرمان او علیه السلام دوری است و این حد که روی از حق بگرداند و اندر ظاهر بطمع دنیا رغبت کند از امام زمان دور بماند و هلاک نفسانی که بمعنی رجم نفسانی است اندر هر دو رسیده باشد و آن زن که خویشتن را مانند مردان کند آنکس باشد که خویشتن را بجای ناطق بپای کرد تا او را همی بایست سخن شنودن از آنکه ناطق او را بپای کرد و او گفت من مر شما را بشنوانم و اوزن بود اندر حال نفسانی که خویشتن را مانند مردان کرد و بر خویشتن و بر امت ستم کرد و لعنت خدای و رسول اندر وی برسید و متابعان او را نیز همانست که بپای دارند که همه زنان نفسانی اند از بهر آنکه چون از معانی متشابه کتاب ایشان را پرسی ندانند و تاویل شریعت را نشناسند و عاجزان امتند همچنانکه زنان عاجز باشند از مردان و بجای مردان ایستاده اند و همیگویند شما پذیرندگان باشید چون زنان و ما فایده دهندگان باشیم چون مردان و ایشان هر یکی سحاقه اند و هر که از ایشان پذیرفت زنانی اند که بر خود سحاقه را پادشاه کرده اند از بهرآنکه خلق را از آموختن چاره نیست همچنانکه مر زنان را از مردان چاره نیست ولیکن زنانرا زیر دست مردان باید بودن تا بر سنت رسول علیه السلام و فرمان خدایتعالی رفته باشند و هر زنی که زیر دست زنی دیگر باشد بدین معنی که یاد کردیم او اندر لعنت خدایتعالی گرفتار باشدو هلاکی و رسوائی و خرابی نفسانی اندرو رسیده باشد به بریده شدن فیض روح القدوس ازو ایزد تعالی مومنانرا بر حق نگاه دارد آمین رب العالمین.
بس دل که چشمه حکم از وی کنی روان گر فی المثل حجاره بود بل کزان اشد
رگهای خاکشان همه نرم است از آبها ستخوان کوهشان همه سخت از حجارهها
دارد چه وزن و قدر، به میزان اعتبار قیراطی از حجاره برِ کوهسارها
شراب او سراب و جامش اودیه و نقل او حجاره و حصای او
ذهبت عن دوحه الدوله والدین النضاره فهو بالله لقرع الشرع و العرف حجاره