حاضرجواب

معنی کلمه حاضرجواب در لغت نامه دهخدا

حاضرجواب. [ ض ِ ج َ ] ( ص مرکب ) آنکه عادةً جواب فی الحال تواند گفتن. آنکه زود پاسخ کندگفته ای را. آنکه بی اندیشه پاسخ سخن ها گوید. نَقِل. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). زنبر. ( منتهی الارب ) لُقاعة. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) :
ساقیان نادره گوینده شیرین ادا
مطربان چابک طمغاجی حاضرجواب.مختاری غزنوی.تأمل کنان در خطا و صواب
به از ژاژخایان حاضرجواب.( بوستان ).- حاضرجواب شدن ؛ نَقَل. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه حاضرجواب در فرهنگ معین

( ~. جَ ) [ ع . ] (ص مر. ) کسی که مهیای جواب گفتن است .

معنی کلمه حاضرجواب در فرهنگ عمید

کسی که پاسخ سخنی را بی اندیشه و زود می گوید، آماده برای پاسخ گفتن: تٲمل کنان در خطا و صواب / به از ژاژخایان حاضرجواب (سعدی۱: ۱۵۴ ).

معنی کلمه حاضرجواب در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه مهیای جواب گفتن است آماده و مهیای پاسخ گفتن آنکه عادتا جواب فی الحال تواند گفتن آنکه زود پاسخ کند گفته را : (( ساقیان نادره گویند. شیرین ادا مطربان چابک طمغاجی حاضر جواب . ) ) ( مختاری غزنوی ) ۲ - شوخ گستاخ .

معنی کلمه حاضرجواب در ویکی واژه

کسی که مهیای جواب گفتن

جملاتی از کاربرد کلمه حاضرجواب

در پرده حرف گوی که تبخال بی ادب دندان نگیرد از لب حاضرجواب تو
چون خموشی، راز دارو، چون سخن حاضرجواب چون اثر بیگانه خوی و، چون دعا بالابلند
هنریاب گشتند و فرهنگ‌یاب سخنگوی گشتند و حاضرجواب
نرگس حاضرجوابش می‌دهد در ره جواب قاصدی را کز اشارت می‌فرستم سوی او
«محمد بن محمد بن نعمان، معروف به ابن المعلم (ابوالعلی معری این لقب را به وی داده)، از متکلمان امامیه است. درعصر خویش ریاست و مرجعیت شیعه به او منتهی گردید. در فقه و کلام بر هر کس دیگر مقدم بود. حافظه خوب و ذهن دقیق داشت و در پاسخ به سؤالات حاضرجواب بود. او در بین دانشمندان جهان اسلام دارای جایگاهی بسیار بالا و در علم تاریخ صاحب معتبرترین کتاب‌هاست! او بیش از ۲۰۰ جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد.»
آکاکی تسرتلی مؤلف اشعار معروف (جلوی شمایل مقدس، سحرگاه، چنگوری، سولیکو) منظومه‌ها (مربی، تورنیکه اریستاولی)، داستان‌ها (سرگذشت من، باشی آچوکی) فکاهی وطنزها (صحنه‌ای در زندان، قهری، کینتو) مقالات اجتماعی و سیاسی و مقالات فکاهی بود. آکاکی با لطیفه گویی و حاضرجوابی از سالهای جوانی توجه جامعه را به خود جلب کرد. وی سرچشمه‌ای ناخشکیدنی از ادبیات عامه بود – تأثیر زیاد فرهنگ عامه بر نوشته‌های او مشخص است - و در گردآوری آثار ادبیات عامه سهم بسزایی داشته است.
بخت ما حاضرجوابی از مزاج کوه برد کی جواب نامهٔ ما نامه‌بر می‌آورد؟
به غیر بوسه، که از سرگذشتگان دیگر حریف آن لب حاضرجواب می‌گردد؟
من نیستم حریف زبانت، مگر زنم از بوسه مُهر بر لبِ حاضرجواب تو
من نیستم حریف زبانت، مگر زنم از بوسه مهر بر لب حاضرجواب تو
او داوطلبانه زندگی در تنگدستی را برگزیده بود و از لذت و خوشی جسمانی به کلی گریزان بود. اگر قول دیوگنس لائرتیوس را بپذیریم، به‌گمان نخستین کسی بود که با خود چوبدستی و خورجینی حمل می‌کرد. به بذله‌گویی و حاضرجوابی آوازه داشت. هنگامی که از او پرسیدند: «آموختن چه چیزی بیش‌ترین اهمیت را دارد؟» پاسخ داد: «نیاموختن کردار بد دیگری.»
ابروی پرعشوه‌ای داری و چشم کم نگاه خاطر وعده فراموشی، لبی حاضرجواب
ز سوز عشق مپرس از من و بپرس از دل که در مقام تو حاضرجواب‌تر ز من است