جگرخراش

معنی کلمه جگرخراش در فرهنگ معین

( ~. خَ ) (ص فا. ) عذاب دهنده .

معنی کلمه جگرخراش در فرهنگ عمید

۱. دلخراش، اندوه آور، ناراحت کننده.
۲. ترسناک.

معنی کلمه جگرخراش در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه جگر را میخراشد ناراحت کننده عذاب دهنده :( ( اسب شیهه های جگر خراش میکشید . ) )

معنی کلمه جگرخراش در ویکی واژه

عذاب دهنده.

جملاتی از کاربرد کلمه جگرخراش

در آن مکان‌که به‌صیقل رسد حقیقت بیدل ترحم است به حال جگرخراشی حیرت
ما نیز همه به سهم خود منتظریم کاین وضع جگرخراش تعدیل شود
از دست بندگان تو هر لحظه می‌چکد در حلق دشمنان تو آبی جگرخراش
جگرخراش از آن شد صفیر مرغ اسیر که هرچه گفت ز محرومی گلستان گفت
ناخن اگر روی مس کشند چگونه است؟ هست صداشان جگرخراش دو چندین
جز ناخن شکسته و آه جگرخراش از کار ما گره دگری وا نمی کند
جهان‌گرفت غبار جنون تلاشی ما چوصبح تاخت‌به‌گردون جگرخراشی ما