جولقی. [ ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب به جولق. قلندر شال پوش باشد، و بفتح اول و کسر ثالث هم آمده. ( برهان ). ژنده پوش و قلندر پشمینه پوش. ( غیاث اللغات ) : ناگهانی جولقیی میگذشت با سر بیمو بسان طاس و طشت.مولوی.رجوع به جولخی شود. جولقی. [ ج َ / جُو ل َ ] ( ص نسبی ) جولخی. جولقی. رجوع به جولقی شود.
معنی کلمه جولقی در فرهنگ عمید
قلندر، پشمینه پوش: جولقی ای سربرهنه می گذشت / با سرِ بی مو چو پشتِ طاس و طشت (مولوی: ۴۵ ).
معنی کلمه جولقی در فرهنگ فارسی
( صفت ) جولخی جوالقی . جولخی جولقی
معنی کلمه جولقی در دانشنامه آزاد فارسی
جولَقی (به اعتقاد برخی، مخفف جوالق، به معنی نوعی پوشش که درویشان به تن کنند و جوالقی نیز به معنی جوال ساز یا جوال فروش) در اصطلاح صوفیان، به گروهی از قلندران گویند که لباسی از پشم و جوال با وصله های رنگارنگ بر تن می کردند. در حقیقت این خرقۀ پشمین و ضخیم را جمعی از قلندران برای تمایز از دیگران بر تن می کرده اند. این گروه ریش خود را می تراشیدند و سر خود را برهنه می کردند و حلقه ای آهنین بر گردن می افکندند. گروهی از قلندرها، شیخ حسن جوالقی، درویشی ایران تبار، را به عنوان پیشوا برگزیدند. او اصول جوالیقی ها را به وجود آورد و در نزدیکی قاهره خانقاهی برای پیروان و مریدان خود ایجاد کرد. وی بنابر عادت، ریش خود را می تراشید و با سر برهنه در میان مردم ظاهر می شد. بعدها، اگرچه او از بدعت های خود دست برداشت، اما مریدانش روش او را همچنان ادامه دادند و لباس مخصوصی به نام جامۀ ایرانیان و مغان بر تن کردند.
جملاتی از کاربرد کلمه جولقی
جولقیی سربرهنه میگذشت با سر بی مو چو پشت طاس و طشت