جوشیده مغز

معنی کلمه جوشیده مغز در لغت نامه دهخدا

جوشیده مغز. [ دَ / دِ م َ ] ( ص مرکب ) کنایه از مردم خشمناک و غضب آلود. ( برهان ) :
جهاندار دارای جوشیده مغز
نشد نرم دل زآن سخنهای نغز.نظامی.|| مردم هشیار. ( برهان ) ( آنندراج ). تندذهن.

معنی کلمه جوشیده مغز در فرهنگ معین

(دِ. مَ ) (ص مر. ) ۱ - خشمناک . ۲ - هوشیار.

معنی کلمه جوشیده مغز در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- خشمناک غضبناک . ۲- تند ذهن هوشیار.

معنی کلمه جوشیده مغز در ویکی واژه

خشمناک.
هوشیار.

جملاتی از کاربرد کلمه جوشیده مغز

از جام علمت با طرب، جوشیده مغزان عرب دربسته صد معدی کرب، پیشت میان چاکری
تلخ کام از آویز درماند و ترش رو ساز پرهیز گرفت، باری به قزلباشی های درویشی و پرچمه شیخی های بی نیازی که هر دو دروغی بی فروغ است و گزافی همه لاف خورشیده لب جوشیده مغز، مصرع: چشم از هم پوشیده گذاشتیم و گذشتیم. پایان بازار جوانی ریخته گر نیک روش خوب گهر در راهگذر پیش آمد و پرسش های بیش از پیش کرد و به کارخانه خویش خواند. دست پخت آنچه داشت باز نمود و راز خرید آغاز نهاد بند از زبان بر گوش بست و پوزش هیچ زری را پشیزی ندید و به چیزی در نشمرد. ناگزر شیری استوار درشت استخوان سخت پیکر، پاک سوهان آب انبار جندق را در یک تومان و دو هزار خریداری رفت. هر که دویم ره راه سپار و هامون گذار آید، به خواست خدا خواهم فرستاد. خود باز ایست و آن شیر کهن بر کن و آنرا درست و دیر پای در نشان و مزد کردار خویش از بار خدای خواه. بهای آنرا از کشت و خرمن باغگاه بی کاست و فزود دریاب. هر چه در آبادی آب انبار سنجی سررشته نگاهدار و دل و دست با راه، تا در سودای یزدان که همه سود است زیان نکنی و به شوریده کاری گواژه گزا و انگشت نمای هر دست و زبان نیائی. شیر کهن را با آن شکست ها که نزد استاد حسین است دریافت کن، تا به هنگام خود دست کاری درست افتد و آیندگانش که زندگانی پاینده باد، گاه دربایست بکار برند. اهریمن که راهنمای بدی ها است در آن کارها که پاک یزدان را مایه خشنودی است بوک و مگر تراشد، و اندیشه امروز و فردار انگیزد. زینهار از آن بیش که دیو درون بیدار گردد و آماده کار، پای دوندگی درنه و دست انجام برگشای.
جهاندار دارای جوشیده مغز نشد نرم‌دل زان سخن‌های نغز