جوش شیرین

معنی کلمه جوش شیرین در لغت نامه دهخدا

جوش شیرین. [ ش ِ شی ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیکربنات دو سود. بیکربنات سدیم . جسمی است سفیدرنگ که در هوای خشک و سرد فاسد نمیشود و در آب سرد کم محلول و در آب گرم تجزیه میگردد و در طب برای رفع ترشی معده و سؤهاضمه بکار میرود. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه جوش شیرین در فرهنگ فارسی

بیکربنات دو سود بیکربنات سدیم

معنی کلمه جوش شیرین در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:بی کربنات سودا

معنی کلمه جوش شیرین در ویکی واژه

bicarbonato

جملاتی از کاربرد کلمه جوش شیرین

خامشی با وضع شوخ آن صنم پیوسته است با لبش از جوش شیرینی بهم پیوسته است
اسید استیک برای بسیاری از فلزات از جمله آهن، منیزیم و روی خاصیت خورندگی دارد و در واکنش با آنها، گاز هیدروژن و نمک‌های فلزی به نام استاتها تولید می‌کند. با قرار گرفتن آلومینیوم در معرض اکسیژن، یک لایه نازک از اکسید آلومینیوم بر روی سطح آن ایجاد می‌شود که نسبتاً مقاوم است. در نتیجه تانکرهای آلومینیومی در حمل‌ونقل اسید استیک مورد استفاده قرار می‌گیرند. استات‌های فلزی را می‌توان از واکنش اسید استیک با یک باز نیز به‌دست آورد؛ که نمونه مشهور آن واکنش «جوش شیرین = سرکه» می‌باشد. به جز استات کرومیم ۲، تقریباً کلیه استات‌ها در آب قابل حل هستند.
بی‌تبسم نیست با آن جوش شیرینی لبش تا تو دریابی‌ که درکار است در هر جا نمک