جوانک

معنی کلمه جوانک در فرهنگ عمید

پسر جوان.

جملاتی از کاربرد کلمه جوانک

از فیلم‌هایی که وی در آن‌ها نقش داشته است می‌توان به اربابان جنگ، پلیس‌های جن-ایکس، جوانک تبتی و شمشیر خدایان اشاره نمود.
ای عقل پیر این فلک نوجوانکه هست منظور چشم و کام دل و آرزوی جان
جوانکی از پیرزادگان بیابانک خواهری داشت «معصومه» نام. میان این خواهر و برادر شیفتگی های لیلی مجنون بود و فریفتگی های عباسه و هارون، معصومه شوهر خواست. آبستن گشت. هنگام زادن رسید. درد بار نهادن دراز افتاد.
آسترکی، مما کویه، بختیاری، جوانکی بیدانیان، زاهدیان، علائی، کوتوند، بتوند، بوازکی، شوند، زاکی، جاکی، هارونی، اشکی، کوی لیراوی، ممویی، یحفومی، کمانکشی، ممسنی، ارملکی، توانی، کسدانی، مدیحه، اکورد، کولارد و دیگر قبایل که اطلاعات درستی در خصوص آنها در دست نیست.[نیازمند منبع]
داستان رنجوری هنر و اندیشه خاکبوس آستان حجاز و جنبش کوچ و بستگان سمنان و شیب و فراز دویدن های احمد در میان آمد و پرداخت این وام به دست آویز فراموشی و گرفتاری در پای رفت. خود نیز از همه کس آئین و یاسای ستد و داد ما ویژه رهی و احمد را بهتر دانند، خواهشمندم آنچه رهی خواست و روان سرکاری کوب آزمای رنج خرید گردید پوست کنده و پارسی به نام و نشان نگار آرند و بنده زاده را چشم سپار و گوش گزار فرمایند، تا از در دید و دانش دام وام را از گردن باز پردازد و کارامروز را چون شوریده کاران خرید و فروش بفردا نیندازد.جوانکی آشنا دیدار پاسی از روز رفته در «تبت» و «توحید» بر من گذار افکند دستنبوئی خوشرنگ و بوی فراز آورد که دیروز میرزا مهدی به اندیشه ساخت و پرداخت شبانروز غفورآباد رخت و رخش از «جندق» به «فرخی» آورده و این دستنبو را بر کیش یادبود با تو فرستاد و فرمود مهمان پذیر باش که اینک باره در زین و ستام است و دست و پای دمساز و انباز رکاب و لگام. بنده زاده ابراهیم نیز نامه از جندق فرستاده و سفارش درازدامان به عباس برادر زن در نهاده که اگر یک چشمزد در کار پرستاری و کام گذاری سرکار میرزا مهدی تن آسائی گیری جاودان با تو به خشم خواهم زیست و بر آن دیده که یاران در چهر دوستاران نگرند به روی اندرت چشم نخواهم گشود، زیرا که این روزگار دیر انجام به دستی خواستار آمد و با نشستی پاسدار خواست که اگر من همه زندگانی پرستار آیم و روش وراه پاداش را کار گذاریم، همچنان نمک خواره ناسپاس خواهم بود، وستم باره مهر ناشناس. خانه و هرچ اندر اوست خود آفرید و درم خرید ایشان است، در بادگیر اندرونش جای ده و خویشتن و خویشان پرستاری را به دستی دوست خواه و نشستی و دشمن کاه پای دارید و پرداخت بویه و کامش را اگر همه سر جوید رائی بندید و هم چنین تا جائی کلک نگارش رانده و راز سفارش خوانده که خورد و درشت هر مایه اندیشه و پندار خود را پس دست نهاده ایم و سرو آسار است ویکروی بر یک پای بندگی ایستاده، اگر خدای نکرده با همه یکتائی پیش توئی و مائی پیش گیرد و لانه درویشانه ما را خانه خویش نداند، ندانم رهی را کدام راه پیش باید گرفت.
شهرستان باغ‌ملک در قدیم «جانکی» نام داشته و نام آن مخفف «جوانکی» است.
یکی جوانک ازین لاله زاریان که بود به‌ زر حریص‌ چو بر جنگ هفتخوان رستم
(من): بر آن جوانکِ ناپاک‌روح لعنت باد، خدای داند هرگه از او نمایم یاد:
جوانکِ فُکُلی‌ای، به شیطنت استاد! دو سال در پی این دختر جوان افتاد
خان نوعهد نوجوانکه باو می‌کند فخر مسند خانی
بسان پیر مقدم شکوفه اندر پیش رسید و او را خلقی جوانکان زقفا
گفتم به جوانکی مُفَرَّنگ کای در خم و چم بسان خرچنگ