جهات اصلی

معنی کلمه جهات اصلی در لغت نامه دهخدا

جهات اصلی. [ ج ِ ت ِ اَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شمال ، جنوب ، مشرق و مغرب.

معنی کلمه جهات اصلی در فرهنگ فارسی

شمال جنوب مشرق و مغرب

معنی کلمه جهات اصلی در فرهنگستان زبان و ادب

{cardinal points} [علوم نظامی] چهار جهت اصلی صفحۀ قطب نما یا صفحۀ افق که شامل جنوب و شمال و شرق و غرب است

معنی کلمه جهات اصلی در ویکی واژه

چهار جهت اصلی صفحۀ قطب‏نما یا صفحۀ افق که شامل جنوب و شمال و شرق و غرب است.

جملاتی از کاربرد کلمه جهات اصلی

از آنجا که باد در همه جهات قدرت وزیدن داشت، ائکاتل با تمام جهات اصلی مرتبط بود. معبد او به صورت یک سیلندر ساخته شده بود تا مقاومت هوا را کاهش دهد، و گاهی با دو نقاب جلوآمده یا بیرون‌زده تصویر می‌شود که نمایان‌گر وزش باد می‌باشند.
دومین اثر موجود جرجانی، کتاب استخراج خط نصف‌النهار من کتاب انالیما و البرهان علیه‌ است که چهار فصل دارد. فصلهای اول تا سوم به ترسیم خط شمال ـ جنوب بر صفحه‌ای افقی، با استفاده از سه سایه نامساوی میله‌ای قائم در سه لحظه متفاوت یک روز مربوط می‌شود. در فصل چهارم روش تعیین جهات اصلی به وسیله سایه یک شاخص در لحظه مناسب، بیان شده است. ظاهراً فصل چهارم تألیف خود جرجانی است، اما فصلهای اول تا سوم مبتنی بر اثر گمشده‌ای به نام آنالما از دیودوروس اسکندرانی، دانشمند یونانی، در نظریه ساعتهای آفتابی است که در قرن اول پیش از میلاد می‌زیست.
با تکثیر نسخه‌های کتاب‌های حدیثی و مخصوصاً پس از چاپ و انتشار مجموعه‌های حدیثی و با از رسمیت افتادن درس حدیث، جهات اصلی که منظور از اجازه بود از بین رفت و فقط جنبه تشریفاتی باقی ماند.