جنابه
معنی کلمه جنابه در لغت نامه دهخدا

جنابه

معنی کلمه جنابه در لغت نامه دهخدا

جنابه. [ ج ُ ب َ / ب ِ ] ( اِ ) دو کودک را گویند که یک بار از مادرمتولد شده باشند و عرب توأمان گویند. ( برهان ). بچه ای که با بچه دیگر توأماً از یک مادر زاییده شده باشد. توأم. دوقلو. ( فرهنگ فارسی معین ) :
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم جنابه زادیم.سنایی ( ازحاشیه برهان چ معین ).

معنی کلمه جنابه در فرهنگ معین

(جُ بِ یا بَ ) (ص . ) توأم ، دوقلو.

معنی کلمه جنابه در فرهنگ عمید

۱. بچه ای که با بچۀ دیگر در یک موقع از یک شکم زاییده شده باشد، دوقلو، توٲمان: دولت و ملت جنابه زاد چو جوزا / مادر بخت یگانه زای صفاهان (خاقانی: ۳۵۳ حاشیه ).
۲. (قید ) به صورت توٲمان: قصه چه کنم که در ره عشق / با محنت و غم جنابه زادیم (سنائی۲: ۴۵۲ ).

معنی کلمه جنابه در فرهنگ فارسی

دوغلو، توام، دوبچه که همزمان ازیک مادرمتولدشود
( صفت ) بچه ای که بابچ. دیگر تواما از یک مادر زاییده شده باشد توام دو قلو.
شهری است محاذی خارک و از آن شهرند گروه قرامطه . شهر کوچکی است در سواحل فارس منجمان گویند این شهر در اقلیم سوم قرار دارد طول آن از جهت مغرب ۷۷ درجه و عرض آن از جهت جنوب ۳٠ درجه است .

معنی کلمه جنابه در دانشنامه عمومی

جَنٌابه یا جَنٌابا نام قدیم بندر گناوه در استان بوشهر بوده است. علی الظاهر شهری بوده است بسیار قدیمی و کهنه در ولایت ارجان در فارس قدیم. اولین کسی که توصیفی از خود شهر به دست می دهد مقدسی است او می نویسد «بازارها در کوچه ها قرار دارند و مسجد جامع در مرکز آبادی است. آب آشامیدنی از چاه های آغشته به نمک و آب انبارها تأمین می شود. » اصطخری فقط به طور کلی می گوید جنابه بزرگتر از مهروبان و بندرگاهی است برای بقیهٔ فارس. پارچه های جنابی را که اسم شهر بر آن است از نظر صادرات فارس مهم می شمارند. اهمیت این موضع از لحاظ کشتیرانی از آنجا روشن می شود که فهرست های قدیم تر توقف گاه ها ارتباط با شیراز یعنی مرکز سرزمین فارس را فقط در مورد این شهر و سیراف به دقت تعیین می کنند. گذشته از کشتیرانی گویا کشتی سازی هم در آنجا رواج داشته است. در طی قیام های قرمطیان که بعضی از پیشوایان آنها مانند ابوسعید و ابوطاهر قرمطی خود از جنابه برخاسته بودند، متضرر شد. یاقوت حموی و زکریای قزوینی شهر را کوچک ذکر می کنند و ابوالفداء آن را تقریباً به کلی ویرانه می خواند.
معنی کلمه جنابه در فرهنگ معین

معنی کلمه جنابه در ویکی واژه

توأم، دوقلو.

جملاتی از کاربرد کلمه جنابه

مردم به جای اشک به یکدم دو مردمک بر خاک تو جنابه چو جوزا گریسته
بلکه چو جوزا دو میوه‌اند جنابه عرش و جناب جهان‌گشای صفاهان
در بر تیغ حصر می زاده جنابه چون عنب برده جناب از آسمان کرده همه دو پیکری
فوا عجبا اسعی جنا فی جنابه هل‌النمل تعلو العرش و النمل طلع
سپس ز باره یکی دیو نام او حارث جنابه زاده ابا مرحب از یکی ماذر
دولت و ملت جنابه زاد چو جوزا مارد بخت یگانه زای صفاهان
قصه چکنم که در ره عشق با محنت و غم جنابه زادیم
ابوسعید دیلمی در دههٔ چهار (یا نیمهٔ اوّل دههٔ شش) قرن سوم قمری در شهر جنابه (گناوه کنونی) استان بوشهر در یکی از محله‌های قدیمی احتمالاً محله تل‌گوری متولد شد.
به کلبه و به سفال و ترازوی نارنج به جفت و طاق آلوی جنابه و به جناب