جلفی

معنی کلمه جلفی در فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (حامص . ) سبکسری .

معنی کلمه جلفی در فرهنگ فارسی

جلف بودن سبکسری .

معنی کلمه جلفی در ویکی واژه

سبکس

جملاتی از کاربرد کلمه جلفی

و روز سه‌شنبه پنجم شعبان امیر از پگاهی‌ نشاط شراب کرد پس از بار در صفّه بار با ندیمان. و غلامی که او را نوشتگین نوبتی‌ گفتندی، از آن غلامان که امیر محمود آورده بود بدان وقت که با قدرخان دیدار کرد- غلامی چون صد هزار نگار که زیباتر و مقبول صورت‌تر از وی آدمی ندیده بودند و امیر محمود فرموده بود تا او را در جمله غلامان خاصّه‌تر بداشته بودند که کودک بود و در دل کرده‌ که او را بر روی ایاز برکشد که زیادت از دیدار جلفی‌ و بدارامی‌ داشت- و بپوشنگ گذشته شد - و چون محمود فرمان یافت، فرزندش محمّد این نوشتگین را برکشید بدان وقت که بغزنین آمد و بر تخت نشست و وی را چاشنی گرفتن‌ و ساقی‌گری‌ کردن فرمود و بی‌اندازه مال داد، چون روزگار ملک، او را بسر آمد، برادرش سلطان مسعود این نوشتگین را برکشید تا بدان جایگاه که ولایت گوزگانان بدو داد، و با غلامی که خاص شدی‌، یک خادم بودی و با وی دو خادم نامزد شد که بنوبت شب و روز با او بودندی وز همه کارهای او اقبال خادم زرّین دست‌ اندیشه داشتی‌ که مهترسرای‌ بود- چنان افتاد از قضا که بونعیم‌ ندیم مگر بحدیث‌ این ترک دل بباد داده بود و در مجلس شراب سوی او دزدیده بسیار نگریستی و این پادشاه آن، میدیده بود و دل در آن بسته‌، این روز چنان افتاد که بونعیم شراب شبانه‌ در سر داشت و امیر همچنان؛ دسته‌یی شب بوی و سوسن آزاد نوشتگین را داد و گفت: بونعیم را ده.
هزار و سیصد و هجده ز جانب تهران بشد جوانک جلفی، حکومت کرمان