جلز

معنی کلمه جلز در لغت نامه دهخدا

جلز.[ ج ُ ل َ ] ( اِ ) حلفا است. ( از یادداشت های دهخدا ).
جلز. [ ج َ ] ( ع اِ ) سِنان ِ زفت. ج ، جِلاز. ( مهذب الاسماء ). || پی پیچیده در اطراف تازیانه. || میانه تازیانه. || حلقه گرد در اسفل آهن نیزه. || قبضه تازیانه. ( منتهی الارب ). || جلز. رجوع به جلبان شود. ( از تذکره ضریر انطاکی ص 111 ).
جلز. [ ج َ ] ( ع مص ) تیز رفتن :جلز فی الارض. || نوردیدن و پیچیدن و کشیدن و برکندن. || پی پیچیدن بر دسته کارد وغیر آن. ( منتهی الارب ). || بر چیزی پیچیدن. ( زوزنی ). پی زدن بر جای. ( تاج المصادر بیهقی ).

معنی کلمه جلز در فرهنگ فارسی

تیز رفتن یا نور دیدن و پیچیدن و کشیدن و برکندن .

جملاتی از کاربرد کلمه جلز

از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال لیدز یونایتد، باشگاه فوتبال اولدهام اتلتیک، باشگاه فوتبال تونبریج آنجلز، باشگاه فوتبال نلسون، باشگاه فوتبال اورتون، و باشگاه فوتبال برنلی اشاره کرد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال چارلتون اتلتیک، باشگاه فوتبال تونبریج آنجلز، باشگاه فوتبال ساندرلند، و باشگاه فوتبال دارلینگتون اشاره کرد.
خلق السماوات و الارض و ما فیها فی ستّة ایام، ثم استراح یوم السابع و ذلک عندهم یوم السبت و هم یسمّونه یوم الراحة. و عن ابی مجلز انّ عمر بن الخطّاب دخل حائطا من حیطان المدینه فاستلقی و وضع احدی رجلیه علی الأخری، و کانت الیهود تفتری علی اللَّه عز و جل و تقول انّ اللَّه لما فرغ من الخلق فعل هذا و قد قال اللَّه عز و جل: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ و کان ناس من الناس یکرهونه حتی رأوا عمر فعله.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به سنت لوئیس کاردینالز و لس آنجلس آنجلز اشاره کرد.