جغتائی

معنی کلمه جغتائی در لغت نامه دهخدا

جغتائی. [ ج ُ غ َ ] ( اِخ ) اسم یکی از محلات نواست. ( مرآت البلدان ج 4 ). و نواقریه یی است در سه فرسنگی سمرقند. ( معجم البلدان ).
جغتائی. [ ج ُ غ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به ناحیه و قبیله جغتای است. هر کس از قبیله یا ناحیه جغتای « :... و با کمال الحاح به آن مرد جغتائی متوسل شد...» ( تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 432 ).
جغتائی. [ ج ُ غ َ ] ( اِخ ) شعبه ای است از زبانهای ترکی مغولی که بدان ترکی جغتائی گویند.

معنی کلمه جغتائی در فرهنگ فارسی

شعبه ئی است از زبانهای ترکی مغولی که بدان ترکی جغتائی گویند .

جملاتی از کاربرد کلمه جغتائی

آل و اولاد در موضع اوین راحت گزین بودند که نزدیک گلوران است و گلوران آن جاست که یورت چنگیزخان بود و چون کار دولت او در آن مقام بالا گرفت، قوم مغول را بفال نیکو آمد و بعد از آن هر که را بخت سلطانی بود و تخت قاآنی مینشست بالضروره در همان مقام قوریلتای عام میشد چنان که بعد از مرگ کیوک باتو که مهتر شه زادگان بود عارضه درد پای داشت، لاجرم برای محفل کنکاج باستدعای سایر شه زادگان و استحضار امرا ونومینان ایلچی فرستاده؛ فرزندان جغتائی و اوکتای ابا نمودند که یورت میمون و تخت گاه چنگیزخان اوین و گلوران است و تمهید قوریلتای در دشت قبچاق خلاف یوسون ویاساق.