جست و خیز. [ ج َ ت ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) برجستن و برخاستن. ( آنندراج ) : زمین گیری سلیم از ضعف پیری یاد ایامی که جست و خیز در صحرا به آهو یاد میدادی.سلیم ( از آنندراج ).- جست و خیز کردن ؛پای کوبی کردن. بر پای جستن. از جای بنشاط برجستن.
معنی کلمه جست وخیز در فرهنگ معین
(جَ تُ ) (اِمص . ) پرش .
معنی کلمه جست وخیز در فرهنگ فارسی
( اسم ) جستن و خیز برداشتن پرش .
معنی کلمه جست وخیز در ویکی واژه
پرش.
جملاتی از کاربرد کلمه جست وخیز
به غیر سجده ز خاک ضعیف منفعلیست ز جست وخیز برآ این قدر نماز تو نیست