جزعین. [ ج َ ] ( ص نسبی ) بگونه جزع. منسوب به جزع : ماهی در آبگیر دارد جزعین زره آهو در مرغزار دارد سیمین شکم.منوچهری.به جزعین پرده و قیرین عروسان امیران را شبستان تازه کردی.خاقانی.
معنی کلمه جزعین در فرهنگ معین
(جَ ع ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) از جنس جزع .
معنی کلمه جزعین در ویکی واژه
از جنس جز
جملاتی از کاربرد کلمه جزعین
در پنجرهٔ جزعین موسی چکند با بت در حجرهٔ یاقوتین عیسی چکند با تب
به هر گوشه جزعین یکی آبگیر گلاب آب و در سنگ و ریگش عبیر
به جزعین پردهٔ قیری عروسان امیران را شبستان تازه کردی
ماهی در آبگیر دارد جزعین زره آهو در مرغزار دارد سیمین شکم
ز مرمر برافراز بام و حصار یکی قبه جزعین ستونش چهار
منع عادت هست و معجزعین خرق عادتست کی توان بی خرق عادت دعوی پیغمبری