معنی کلمه جزاير در لغت نامه دهخدا
جزایر. [ ج َ ی ِ ] ( ع اِ ) جزائر. ج ِ جزیره. جزیره ها. خشکیهای محاط بر آب. ( فرهنگ نظام ) ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). رجوع به جزائر و جزیره شود :
جزایر ز کردار او در خروش
جهانی ز دستش چو دریا بجوش.سعدی.|| ج ِ جزور، بمعنی شتر کشتنی. ( از اقرب الموارد )( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
جزایر. [ ج َ ی ِ ] ( اِخ ) ( الَ... ) رجوع به الجزایر شود.