جریحه دار

معنی کلمه جریحه دار در لغت نامه دهخدا

جریحه دار. [ ج َ ح َ / ح ِ ] ( نف مرکب ) در تداول فارسی ، زخمی. مجروح.

معنی کلمه جریحه دار در فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) مجروح .

معنی کلمه جریحه دار در فرهنگ عمید

آزرده.

معنی کلمه جریحه دار در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه زخم برداشته مجروح خسته : ( ( قلبش را جریحه دار کرد. ) )

معنی کلمه جریحه دار در ویکی واژه

مجروح.

جملاتی از کاربرد کلمه جریحه دار

جوادی آملی پس از درگذشت ملک عبدالله بن عبدالعزیز حاکم عربستان در دیدار سفیر ایران در نقد واکنش برخی از رسانه‌ها نسبت به مرگ وی، بیان کرد: در جهان اسلام اگر کار دست کسانی باشد که از تبار عقل هستند امور حل می‌شود، اما اگر کار به‌دست کسانی باشد که به تعبیر قرآن از قوم لایعلم هستند، مشکل حل نمی‌شود. در سمت ما نیز ابراز شادی در مرگ افراد، چه ضرورتی دارد؛ این رفتار نه واجب است و نه مستحب؛ برای چه باید عواطف یک عده را جریحه دار کرد؟ علی‌الخصوص که حجاج ما برای انجام فریضه حج باید به این کشور سفر کنند.
هنگامی که فردی بر اثر آزار و اذیت‌های روحی، به شخصیتش ضربه وارد شود، نفسش جریحه دار می‌شود، بنابر این براساس قانون، وی از شرایط قانونی برای جبران خسارت برخوردار است.
فیلم با موسیقی متن فوق العادهٔ کشیشتف کومه‌دای لهستانی همراه است. اسکولیموفسکی، در این فیلم با قواعد سینمای خاص گذشته‌اش فاصله گرفته، بروکسل را جایگزین ورشو در لوکیشنهایش کرده و جوانی که عشق سرعت دارد را در کانون توجه خود قرار داده‌است. برای مارک، رخوت خواب در هتل، جنون سرعتش را جریحه دار می‌کند و این آغاز کنش‌های اساسی فیلم است.