جربز
معنی کلمه جربز در فرهنگ معین
معنی کلمه جربز در فرهنگ عمید
معنی کلمه جربز در فرهنگ فارسی
( صفت ) گربز میحل فریبند. خدعه کننده .
جملاتی از کاربرد کلمه جربز
در بیان سایر انواع رذایلی که از دو جنس مذکور، یعنی: جربزه و جهل بسیط، ناشی می شوند و از متعلقات قوه عاقله اند و آن چند صفت رذیله است.
یکی «جربزه» که کار فرمودن فکر است در زاید از آنچه سزاوار است، و عدم ثبات فکر در موضعی معین، و این در طرف افراط است .
دانستی که اجناس رذایل متعلقه به آن قوه، دو تا است: یکی، در طرف افراط، و دیگری، در طرف تفریط و در تحت آنها انواعی چند است، و ما اول دو جنس را با ضد آنها که حد وسط است بیان می کنیم، و بعد از آن شرح انواع را می نمائیم، و همچنین در سایر مقدمات آینده پس، در این مقام دو مطلب است: معالجه جربزه و جهل و تحصیل ضد آنها.
عقل ار باعتدال نه حمق است و جربزه از حمق وزر زاید و از جربزه زوال
بدر و تقطیر هم تهور وجبن جربزه و ابلهی شره اخماد
اما دو جنس رذیله، پس اول «جربزه» است، که باعث خروج از حد اعتدال است و در فکر، و موجب آن است که ذهن به جائی نایستد، بلکه پیوسته در ابداع شبهات و استخراج امور دقیقه، غیر مطابق واقع باشد، و از حد لایق تجاوز کند و بر حق قرار نگیرد و بسا باشد که در مباحث عقلیه و علوم الهیه منجر به الحاد و کفر و فساد عقیده شود بلکه می رسد به جائی که صاحب آن، انکار همه اشیاء و نفی حقایق جمیع چیزها را می نماید، همچنان که طایفه «سوفسطائیه»، در علوم شرعیه و مسایل عملیه منجر به وسواس می گردند.