جذامی. [ ج ُ ] ( ص نسبی ) آنکه بیماری جذام دارد. آن کس که مبتلا به مرض جذام باشد. || منسوب بجذام که نام قبیله ای است. ( از الانساب سمعانی ). جذامی. [ ج ُ] ( اِخ ) روح بن زنباع. رجوع به جذام روح بن... شود. جذامی. [ ج ُ ] ( اِخ ) محیی الدین عبداﷲبن عبدالظاهرمصری ، مکنی به ابوالفضل. شاعر و نویسنده خوش ذوقی بود که در انشاء پیرو طریقه فاضلیه و شیخ اهل ترسل بود. وی پدر قاضی فتح الدین محمد مؤلف دواوین انشاء است و سبک تازه و باحلاوتی داشته و در قاهره بسال 692م. وفات یافته است. او راست : الالطاف الخفیه من السیرةالشریفة السلطانیة الاشرفیة. ( از معجم المطبوعات ).
معنی کلمه جذامی در فرهنگ عمید
کسی که مبتلا به بیماری جذام باشد.
معنی کلمه جذامی در فرهنگ فارسی
محیی الدین عبدالله بن عبد الظاهر مصری مکنی به ابوالفضل شاعر و نویسنده خوش ذوقی بود که در انشائ پیرو طریقه فاضلیه و شیخ اهل ترسل بود .
معنی کلمه جذامی در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] جُذامی، ابوبکر محمد بن علی، معروف به ابن فخار (د ۷۲۳ق/۱۳۲۳م)، نحوی، فقیه، مفسر و شاعر اندلسی است. منابع از وی به اَرکُشی، شَریشی و مالقی نیز یاد کرده اند. وی زمانی در اَرکُش (شهری کوچک از توابع شریش) چشم به دنیا گشود که حکومت اسلامی در اندلس رو به زوال بود و اسپانیا دیگر از چنگ موحدون بیرون رفته بود؛ به همین سبب، زندگانی وی با تعقیب و گریزهای بسیار همراه است. او در همان اوان کودکی به همراه پدر و مادر از ارکش به شریش منتقل شد، چه، مسیحیان یکی پس از دیگری شهرها را تصرف می کردند. با این همه، جذامی هیچ گاه از فراگرفتن علم و دانش پای بازپس ننهاد و هیچ فرصتی را برای دانش اندوزی از دست نداد.گویا وی تا پایان عمر که نزدیک به ۸۰ سال بود، در مالقه ماند.
جملاتی از کاربرد کلمه جذامی
اِبْنِ نُباته، ابوبکر جمالالدین محمدبن محمد فارقی حذاقی (جذامی) مصری (۶۸۶–۷ صفر ۷۶۸ق/۱۲۸۷–۱۳ اکتبر ۱۳۶۶م) از شاعران عرب بود.
شبها به خرابهها ز روی شفقت همدم به جذامیان نابینا بود
در حال حاضر این منطقه به عنوان مرکز درمان بیماران جذام مورد استفاده قرار گرفته و تنها مرکز تخصصی درمان بیماران جذامی در ایران است.
آلبرت شوایتسر در سال ۱۹۱۳ به همراه همسرش هلن که پرستار بود به لامبرنی در گابن سفر کرد. در سال ۱۹۱۷، درحالی که به فرانسه سفر کرده بود، همراه با همسرش (که او نیز آلمانی بود) توسط نیروهای نظامی فرانسه دستگیر شد و تا سال ۱۹۱۸ در حبس به سر برد. پس از آزاد شدن، تا سال ۱۹۲۴ در اروپا ماند و به برگزاری کنسرت یا شرکت در کنفرانسهای متعدد پرداخت، آنگاه دوباره به لامبارنه بازگشت و به تأسیس بیمارستان در این شهر و روستایی برای سکونت جذامیان پرداخت.
وی که جانشین ثعلبه بن سلامه العاملی شده بود در سال ۷۴۵ از حکومت خلع و ثوابه بن سلامه الجذامی به حکومت اندلس انتخاب شد.
در دهه ۱۸۸۰، در هاوایی، یک پزشک کالیفرنیایی که در بیمارستان جذامیان کار میکرد، به شش دختر زیر ۱۲ سال سیفلیس تزریق کرد.
مروان بن محمد (به عربی: مروان بن محمد بن مروان بن الحکم بن أبی العاص بن أمیه) ملقب به مروان دوم (زاده ۷۲ قمری/ ۶۹۱ میلادی - درگذشته ۱۳۲ قمری/ ۷۵۰ میلادی) آخرین خلیفه اموی در دمشق بود که پس از پسر عمویش ابراهیم بن ولید در سال ۱۲۷ هجری/ ۷۴۴ میلادی به خلافت رسید و تا زمان کشته شدنش در سال ۷۵۰ میلادی خلیفهٔ زمان خود بود. وی قبل از آن، فرماندار ارمنستان و آذربایجان بود. مروان در طول دوران خلافتش، با ضحاک بن قیس، رهبر خوارج و نیز سلیمان بن هشام بن عبدالملک در عراق درگیر بود. در اردن، ثابت بن نعیم جذامی علیه وی شورید. مروان این شورشها را سرکوب کرد، و فرماندار دیگری را برای عراقین برگزید.
چون گروه جذامیان شدهایم مانده از دوست رانده از دشمن!