جاندارپنداری
معنی کلمه جاندارپنداری در دانشنامه آزاد فارسی
در انسان شناسی۱، باور به وجود روح و روان در هر چیز، جاندار یا بی جان. جاندارپنداری نظام بنیادی اعتقادی در بعضی مذاهب، مخصوصاً در مذاهب جوامع پیشاصنعتی است. پرستش اشیای طبیعی نظیر سنگ و درخت، که صاحب روح تصور می شوند (← طبیعت گرایی۲)، یادگارپرستی۳، و پرستش نیاکان، ناشی از این باور است. در روان شناسی۴ و فیزیولوژی۵، جاندارپنداری دیدگاهی دربارۀ شخصیت انسان است که زندگی و رفتار انسان را به نیرویی جدا از ماده نسبت می دهد. در روان شناسی رشد۶، مرحلۀ جاندارپنداری در تفکر و تکلم اولیۀ کودک را، به خصوص، ژان پیاژه۷، روان شناسی سوئیسی، تشریح کرده است. جاندارپنداری در فلسفه به این معنا است که همۀ اشیا را صاحب هشیاری یا چیزی شبیه روان می داند. در نظریۀ مذهبی، مفهوم واقعیت معنوی ورای واقعیت مادی است؛ مثلاً باور به این که روح سایۀ جسم است و می تواند، هم در زندگی و نیز در مرگ مستقل عمل کند. گئورگ اشتال۸، شیمی دان آلمانی، اصطلاح «جاندارپنداری» را در اوایل قرن هجدهم برای نخستین بار در این آموزه به کار برد که همۀ پدیده های خاص دنیای حیوانات با «روح» یا اصل حیاتی غیرمادی خلق می شوند. اما، ادوارد تیلور۹ در فرهنگ ابتدایی۱۰ (۱۸۷۱)، جاندارپنداری را انتساب روح جاندار به اشیای بی جان و پدیده های طبیعی تعریف کرد، و امروز این اصطلاح عموماً به همان مفهوم به کار می رود.
anthropology
naturism fetishism Psychology Physiology developmental Psychology Jean Piaget George Stahl Edward Tylor Primitive culture
معنی کلمه جاندارپنداری در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه جاندارپنداری
جاندارپنداری در فلسفه به این معنا است که همهٔ اشیا را صاحب هشیاری یا چیزی شبیه روان میداند. در نظریهٔ مذهبی، مفهوم واقعیت معنوی ورای واقعیت مادی است؛ مثلاً باور به این که روح سایهٔ جسم است و میتواند، هم در زندگی و نیز در مرگ مستقل عمل کند. گئورگ اشتال، شیمیدان آلمانی، اصطلاح «جاندارپنداری» را در اوایل قرن هجدهم برای نخستین بار در این آموزه به کار برد که همهٔ پدیدههای خاص دنیای حیوانات با «روح» یا اصل حیاتی غیرمادی خلق میشوند. اما، ادوارد تیلور در کتاب فرهنگ ابتدایی (۱۸۷۱)، جاندارپنداری را انتساب روح جاندار به اشیای بیجان و پدیدههای طبیعی تعریف کرد، و امروز این اصطلاح عموماً به همان مفهوم به کار میرود.