جاسوسی کردن

معنی کلمه جاسوسی کردن در لغت نامه دهخدا

جاسوسی کردن.[ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خبر را از جائی به جای دیگر بردن. پنهان طلب چیزی کردن. تَبَلصُق. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه جاسوسی کردن در فرهنگ فارسی

خبر را از جائی بجای دیگر بردن

معنی کلمه جاسوسی کردن در ویکی واژه

spiare

جملاتی از کاربرد کلمه جاسوسی کردن

کالج ترینیتی دانشگاه کمبریج به استخدام سرویس اطلاعاتی شوروی درآمدند و به مدت دو دهه برای شوروی جاسوسی کردند. آن‌ها توانستند در وزارت خارجه بریتانیا، ام‌آی۵ (سازمان اطلاعات داخلی) و ام‌آی۶ (سرویس اطلاعات خارجی) به رده‌های ارشد مدیریتی نفوذ کنند.