جابجا کردن

معنی کلمه جابجا کردن در لغت نامه دهخدا

جابجا کردن. [ ب ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب )چیزی را از جائی بجائی دیگر نهادن. نقل : هرگاه یکی از صندلیها را دست خارجی جابجا میکرد تناسب همه آنها بهم میخورد. ( سایه روشن هدایت ص 14 ). || در جنگل شناسی. نهال را از جائی بجائی دیگرنهادن. جابجا کردن نهال را گویند. ( جنگل شناسی ج 2 ص 84 و 86 ). || ذخیره کردن. || هرچیز را در جای خود نهادن. || پنهان کردن.

معنی کلمه جابجا کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- چیزی رااز جایی بجایی دیگر نهادن نقل انتقال . ۲- نهال را از جایی بجایی دیگر نشاندن.۳- ذخیره کردن. ۴- هر چیز را در جای خود نهادن . ۵- پنهان کردن .

معنی کلمه جابجا کردن در ویکی واژه

spostare

جملاتی از کاربرد کلمه جابجا کردن

اتومیدان (اوکراینی: Автомайдан) یک جنبش سیاسی-اجتماعی اوکراینی است که در سال ۲۰۱۳ در زمان ظهور یورومیدان در کیف، اوکراین آغاز شد. گروه اتومیدان متشکل از رانندگانی بود که برای کمک به تظاهرکنندگان یورومیدان در اوکراین به‌واسطهٔ سد راه خودروهای پلیس و جابجا کردن معترضان فعالیت می‌کردند. هم حدود یک سوم از اعضای این جنبش را زنان اوکراینی تشکیل می‌دادند.
با وصل کردن نقطهٔ وسط وجه‌های یک چندوجهی (یا به عبارت دیگر جابجا کردن تعداد وجه‌ها و رأس‌ها) مزدوج آن چندوجهی حاصل می‌شود. مزدوج هر جسم افلاطونی هم یک جسم افلاطونی است: