ثکلی

معنی کلمه ثکلی در لغت نامه دهخدا

ثکلی. [ ث َ لا ] ( ع ص ، اِ ) نعت مؤنث از ثکل. زن فرزندمرده ، بچه گم کرده. ج ، ثکالی. || زن عزیزمرده و گم کرده دوست. ثکول. ثاکلة. ج ، ثواکل.

معنی کلمه ثکلی در فرهنگ معین

(ثَ لا ) [ ع . ] (ص . ) مؤنث ثکل . ۱ - زن فرزند مرده ، بچه کم کرده ، ج . ثکالی . ۲ - زن عزیز مرده ، زن گم کرده دوست .

معنی کلمه ثکلی در فرهنگ عمید

زنی که فرزند خود را از دست داده باشد، زن فرزندمرده.

معنی کلمه ثکلی در ویکی واژه

مؤنث ثکل.
زن فرزند مرده، بچه کم کرده ؛
ثکالی.
زن عزیز مرده، زن گم کرده دوست.

جملاتی از کاربرد کلمه ثکلی

بسم اللَّه معراج قلوب الاولیاء. بسم اللَّه نور سر الاصفیاء. بسم اللَّه شفاء صدور الأتقیاء. بسم اللَّه کلمة التقوی و راحة الثکلی و شفاء المرضی. بسم اللَّه اصل همه دولتهاست، مایه همه سعادتها است، ختم همه عزتهاست توقیع منشور نیازهاست.
فلک چو ابر بهاران بر او فشاند اشک ستاره چون زن ثکلی بر او کند شیون
سزد که ملت اسلام چون زن ثکلی خروش واعمرا برکشد ز سوز جگر
محاجر ثکلی بالدموع کریمة و ان بخلت عین الغمائم بالقطر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. بسم اللَّه معراج قلوب الاولیاء، بسم اللَّه نور سرّ الاصفیاء، بسم اللَّه شفاء صدور الأتقیاء، بسم اللَّه کلمة التقوی و راحة الثکلی و شفاء المرضی. بسم اللَّه نور دل دوستان است، آئینه جان عارفان است، چراغ سینه موحدان است، آسایش رنجوران و مرهم خستگان است، شفاء درد و طبیب بیمار دلان است، خدایا! گرفتار آن دردم که تو دوای آن دانی، در آرزوی آن سوزم که تو سرانجام آنی، بنده آن ثناام که تو سزای آنی، من در تو چه دانم تو دانی، تو آنی که خود گفتی و چنان که گفتی آنی.
عروس زیبا از یاد برد حجله شوی عجوز ثکلی فرموش کرد داغ پسر