ثوران

معنی کلمه ثوران در لغت نامه دهخدا

ثوران. [ ث َ وَ ] ( ع مص )ثور. برانگیخته شدن. || برخاستن گرد و دود و فتنه. برآمدن گرد و دود. || برجستن سنگ خوار و ملخ. || ظاهر شدن خون. || برآمدن گره بر اندام. || برآمدن حصبه بر اندام : ثارت به الحصبة. || بهیجان آمدن دل و روان گردیدن آب. || خاستن به سوی کسی برای زدن او. ( زوزنی ).

معنی کلمه ثوران در فرهنگ معین

(ثَ وَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - هیجان ، به هیجان آمدن . ۲ - برخاستن گرد و غبار. ۳ - برپا شدن فتنه .

معنی کلمه ثوران در فرهنگ عمید

برانگیخته شدن، هیجان.

معنی کلمه ثوران در فرهنگ فارسی

هیجان، به هیجان آمدن، برانگیخته شدن، برخاستن گردوغبار، برپاشدن فتنه
( مصدر ) ۱- بر انگیخته شدن بهیجان آمدن. ۲- برخاستن گرد و دود. ۳- بر پا شدن فتنه. ۴- ظاهرشدن خون .

معنی کلمه ثوران در ویکی واژه

هیجان، به هیجان آمدن.
برخاستن گرد و غبار.
برپا شدن فتنه.

جملاتی از کاربرد کلمه ثوران

ادوارد ثوراندیک، در اواخر قرن نوزدهم، از طریق آزمایش‌های معروف خود با گربه نشان داد که چگونه جانور به تدریج از طریق آزمایش و خطا یادمی‌گیرد. هنگامی که گربه در قفس‌های موسوم به جعبهٔ معما، قرار می‌گرفت، برای رسیدن به غذا رفتارهایی انجام می‌داد؛ ولی وقتی کوشش‌هایی منجر به غذا می‌شدند، میزان خطای حیوان کاهش می‌یافت تا جایی که بدون هیچ کوشش اضافی موفّق می‌شد به غذا دست یابد.
وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ ای جمعا فی ذهاب ضوءهما. و قیل: یجمعان کانّهما ثوران عقیران ثمّ یقذفان فی البحر فیکون نار اللَّه الکبری. و قال علی (ع) و ابن عباس: یجعلان فی نور الحجب. و قیل: یکوّران من قوله: إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ و لم یقل: جمعت الشّمس لانّ معناه: جمع بینهما و قیل: المراد بهما اللّیل و النّهار فکنی عن النّهار بآیته و عن اللّیل بآیته. باین قول معنی آنست که کافر را بوقت جان کندن چشم وی در چشم خانه خیره بماند و ماه در چشم وی تاریک گردد و روز و شب او را یکسان نماید.