ثناگویی

معنی کلمه ثناگویی در فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (حامص . )۱ - مداحی ، ستایشگری . ۲ - دعاگویی .

معنی کلمه ثناگویی در فرهنگ عمید

ستایشگری، مداحی.

معنی کلمه ثناگویی در فرهنگ فارسی

۱- مداحی ستایشگری . ۲- دعاگویی .

معنی کلمه ثناگویی در ویکی واژه

مداحی، ستایشگ
دعاگویی.

جملاتی از کاربرد کلمه ثناگویی

سرو را، نیست مرا قدر ثناگویی تو این قدر بس که ازین شهد کنم شیرین، کام
گر به دل خدمت‌ کنی او را سزای خدمت است ور به‌جان اورا ثناگویی سزاوار ثناست
باشد زبان من به ثناگویی تو لال ای همعنان حدوث وجود تو با قدم
او در ابتدای دهه شصت خواستار برخورد حذفی با مرجع تقلید منتقد سید محمدکاظم شریعتمداری بود و در ماجرای اتهام کودتای صادق قطب‌زاده در زیر ورقه اعتراض نمایندگان مجلس اول نوشته‌بود: «اصل کار، خود شریعتمداری است که باید اعدام شود». اما در اواخر عمر همگام با اصلاح طلبان، با احترام از شریعتمداری در جلد دوم خاطراتش یاد کرد و اجازه‌نامه‌های خود از شریعتمداری را منتشر کرده. موضع وی نسبت به بازرگان نیز در طول زمان تغییر کرد و در سال‌های آخر عمرش به ثناگویی از مهدی بازرگان پرداخت و در تشییع جنازه وی گریست.
اما بواسطه آینه روح محمدی که عکس بر ذرات کاینات انداخت جمله مسبح و مقدس گشتند هر کسی پنداشت که آن ثناگویی از خاصیت عبودیت اوست ندانستند که منشأ این حمدازکجاست. چون نوبت بخلاصه موجودات رسید و در پرورش و روش گرد ملک وملکوت برگشت و ثمره کردار بر سر شاخ شجره آفرینش آمدکه قاب قوسین عبارت ازوست و بتصرف سر «اوادانی» دیده حقیقت بین او گشاده گردید و خطاب عزت در رسیدکه : «ای محمد همچون دیگر موجودات و ملایکه مرا ثنا بگوی «اثن علی». خواجه بازدیده بود که هر چ از ثناگویی آن حضرت جمله کاینات یافت بودند عاریتی بود و شریعت او آن بود که «العاریه مردوده». بر قضیه «ان‌الله یأمرکم ان تود والامانات الی اهلها» آن امانت رد کرد گفت: از زبان الکن حدوث ثنای ذات قدیم چون درست آید «لا احصی ثناء علیک». ثنای ذات تو هم از صفات تو درست آید «انت کما اثنیت علی نفسک» اینجا نه ملایکه که اطفال نوآموز دبیرستان آدم‌اند که «یا آدم انبئهم باسمائهم» که ایشان خود نام خود نمی‌دانند بلک آدم که معلم ایشان است با جملگی فرزندان در زیر رایت ثناخوانی محمد باشندکه «آدم و من دونه تحت لوائی یوم‌القیامه ولافخر و بیدی لواء و الحمد ولافخر». ازینجا معلوم گردد که تخم آفرینش محمد بود و ثمره هم او بود و شجره آفرینش بحقیقت هم وجود محمدی است بیت.
خواهد صله از بوسه زآن لب نکنی منعش آشفته که حیدر را آمد به ثناگویی
هر آنکه جز به ثناگوییش گشاید لب کسی نخواند دانشور و سخندانش