ثبوتی

معنی کلمه ثبوتی در لغت نامه دهخدا

ثبوتی. [ ث ُ ] ( ص نسبی ) مقابل سلبی. یطلق علی ما لایکون السلب جزءً من مفهومه و علی ما من شأنه الوجود الخارجی و علی الموجود الخارجی. و یرادف الثبوتی الوجودی. و یجی فی محله. رجوع به اثباتی شود.
ثبوتی. [ ث ُ ]( اِخ ) شاعری است و او را دیوانی است بترکی وی اشربه و معاجین در بازار قرامان قسطنطنیه میفروخته است.

معنی کلمه ثبوتی در فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) اثباتی . مق سلبی . ، صفات ~صفاتی که حق تعالی دارا است . مانند: قادر، عالم ، ازلی ، ابدی ، صادق .

معنی کلمه ثبوتی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- منسوب به ثبوت اثباتی مقابل سلبی . ۲- اطلاق میشود بدانچه که سلب حزیی از مفهومش نباشد. ۳- آنچه که شانش وجود خارجی است و نیز بر موجود خارجی اطلاق گردد وجودی . یا صفات ثبوتی . صفاتی که حق تعالی داراست مانند: قادر عالم حی مرید مدرک ازلی ابدی متکلم صادق .
شاعری است و او را دیوانی است بترکی وی اشربه و معاجین در بازار قرامان قسطنطنیه میفروخته است

معنی کلمه ثبوتی در ویکی واژه

اثباتی. مق سلبی. ؛ صفات ~صفاتی که حق تعالی دارا
مانند: قادر، عالم، ازلی، ابدی، صاد

جملاتی از کاربرد کلمه ثبوتی

نتابد نور اوصاف ثبوتی باستجلای پرده عنکبوتی
منم فانی و غرقه در ثبوتی به دریاهای حی لایموتی
وجودی لک شهودی لک ثبوتی لک ثباتی لک بقائی لک حیاتی لک فنائی لک مماتی لک
فنای آن لطیفه روح مطلق در اوصاف ثبوتیه است للحق
اراده از صفات ثبوتیه و «مرید» از اسماء الهی است.
اسماءالهی متجلی است در اعیان اعیان به ثبوتی متجلی است در ارواح