ثابت کردن

معنی کلمه ثابت کردن در فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) ۱ - مدلل ساختن . ۲ - محق شمردن .

معنی کلمه ثابت کردن در فرهنگ فارسی

۱- درست کردن مدلل ساختن محقق کردن اثبات . ۲- محقق شمردن درد وی تصدیق کردن .

معنی کلمه ثابت کردن در ویکی واژه

dimostrare
مدلل ساختن.
محق شمردن.

جملاتی از کاربرد کلمه ثابت کردن

لوازمی هم چون طناب، رشته، سیم (برای مثال سیم فلزی که گاهی با پلاستیک پوشیده شده یا چند سیم فلزی که به‌طور موازی در هم تنیده شده و با رشته فلزی کنار هم نگه داشته شده)، کابل، زنجیر، ورق پلاستیکی ممکن در مواردی به صورت مکانیکی برای کنار هم نگه داشتن اجزا به کار روند اما به عنوان پیچ اتصال محسوب نمی‌شوند چرا که به غیر از کار مذکور استفاده‌های رایج دیگری نیز دارند. به هم‌چنین لولاها و فنرها نیز موجب وصل کردن اجزا می‌شوند اما به‌طور معمول به عنوان پیچ اتصال به حساب نمی‌آیند زیرا وظیفهٔ اصلی آن‌ها ایجاد حرکت مفصلی است و نه ثابت کردن اجزا.
وینس کالدر و اندرو جانسن، دانشمندان آزمایشگاه ملی آرگون در وب‌سایت آزمایشگاه، پاسخ‌هایی با جزئیات به ادعاهای نظریه پردازان توطئه دادند. آن‌ها ثابت کردند تصاویر نشان داده شده توسط ناسا از فرود بر روی ماه به صورت پایه‌ای دقیق بوده‌است، ولی پیرو خطاهای رایجی، مانند تصویرهای دارای برچسب تقلبی یا خاطرات ناقص شخصی می‌باشد. با استفاده از روش‌های علمی، باید هر نظریه متضاد با واقعیت‌های قابل مشاهده رد گردد. نظریه «فرود واقعی» یک داستان واحد است زیرا از یک منبع ناشی می‌شود. اما هیچ وحدتی در نظریه‌های جعلی نیست، زیرا نظرات متفاوتی وجود دارند.
نخست علت فاعله و این مؤلف کتاب باشد؛ و دیگر علت آلتی و آن قلم و کارد است؛ و سه دیگر علت هیولایی و آن کاغذ و حبر است؛ و چهارم علت صورتی و آن سخن و خطبست؛ و پنجم علت تمامی و آن رسانیدن آن علم است که‌اندر آن کتاب است بجوینده؛ و علت همه علتها که فزون از علت فاعله است، این علت تمامی است که یاد کردیم از بهر آنک مؤلف کتاب و مصنف معانی و مرتب الفاظ آنچ کنند، از بهر آن کند تا جوینده آن علم کو همی نداند بدان برسد بدانچ همی نداند.و اگر عدل ناپسندیدن ستم است بر مظلوم، پس جاهل را بعلم رسانیدن بزرگتر عدلست، از بهر آنک جهل ستمی ظاهر است؛ و اگر از آنچ ما را بدان دست رس باشد مستحقی را بهره دادن احسانیست، و اگر مر خویشاوندان را از مال خویش چیزکی دادن فرمان خدای است خویشان ما مردمانند از جملة حیوان پس مرایشان را از علم که انسانیت آنست نصیبی دادن طاعت خدایست، چنانک فرمود مر رسول خویش را بدین آیت: قوله (ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ابتا ذی القربی). و این همه صفت رسول (است). و ما را آگاه کرد کاین سه کار که همی کنم مرا خدای فرموده است. وز بهر آن مر هر حادثی را حکما این پنچ علت ثابت کردند، که هر گاه کزین پنج علت یکی زایل شود این حادثه پدید نیاید، اعنی اگر درودگر را دست افزار و چوب و صورت تخت همه حاصل باشد و کسی تخت نخواهد، درودگر تخت نکند. و اگر درودگر باشد و دست افزار دارد و تخت داند کردن و شاه تخت خواهد و چوب کو علت هیولانی است نباشد، تخت حاصل نیاید. و اگر هر چهار علت باشد اعنی درودگر و چوب و علم درودگر و صورت تخت و شاه خواهد و لیکن دست‌افزار نباشد، این مصنوع که تختست موجود نشود.
بعدی دارند. در سال ۱۹۹۲ جفری لاگاریاس و پیتر شر ثابت کردند که این حدس برای
از آنجا که اجماع حقوقدانان به جنبه ذهنی و روانی مقبولیت قانون مربوط است شناخت و ثابت کردن آن دشوار است.
(اما صنع الهی – اعنی ابداع – آن است که عقل را اثبات آن اضطراری است، و لیکن از تصور کردن چگونگی آن عاجز است، و صنع نفس آن است که عقل بر تصور آن مطلع است. و مثال آن چنان است که عقل داند که باری – سبحانه -) هست کننده ی عقل و نفس و هیولی (و صورت است) نه از چیزی، و لیکن نتواندتصور کردن که چیزی نه از چیزی چگونه شاید کردن. (و هم چنین) داند که اشخاص نخستین از مردم و حیوانات زایشی و نبات های با تخم و بار به ابداع پدید آمد است تا پس از آن زایش و رستن پیوسته گشته است، و لیکن نتواند تصور کردن که جفتی حیوان چگونه بوده شود بی زایش، از بهر آنکه این صنعت های الهی است و چو صنع الهی را مراتب است و آن صنع که ترکیب طبایع (بدو) پدید آمده است پیش از صنع اصل های اشخاص نبات و حیوان بوده است، این صنع دوم به میانجی آن (صنع) نخستین پدید آمده باشد. از آن است که این صنع دوم به نوع باقی است نه به اشخاص، (و اشخاص) مایل است به باز گشتن سوی آن صنع نخستین و آن صنع نخستین بر اصول طبایع افتاده است، لاجرم آن اصول به ذوات خویش باقی است و نفس که او جوهری بسیط است و سپری شونده نیست، به آرزوی آن صنع الهی که بر اشخاص نخستین اوفتاده است و پایدارگردانیدن مر آن را، به زایش کار همی کند و ترکیب همی کند مر اشخاص را به قوت های خویش، چنانکه عقل بر آن مطلع است. و هم چنین آنچه از مرکبات به صنع الهی ترکیب یافته است، مر عقل را به اثبات افراد آن مرکبات پیش از ترکیب اضطراری است، و لیکن از تصور ابداع آن مفردات و ترکیب و تفصیل آن به کیفیت عاجز است. چنانکه چو هر تخمی از تخم های نبات جفتی است به یکدیگر پیوسته و مرکب کرده، چاره ای نیست از آنکه هر یکی از آن نخست مفرد موجود شده است آن گاه به یکدیگر پیوسته شدستند، هم چنانکه نخست جفتی از هر حیوانی به آغاز کون جدا جدا موجود شدستند آن گاه جفت گرفتند، و این وجهی است از وجوه قیاس. و دیگر وجه آن است که واجب است که دانه هایی جفت گرفته پدید آمدند (به ابداع، چنانکه حیوانات جفت جفت پدید آمدند، و پدید آمدن) جفتی حیوان آراسته شد مر جفت گرفتن را تا به زاینده ماننده است مر پدید آمدن دانه گندم را با دیگر دانه ی جفت کرده و آراسته شده مر بستن را تا بازآرند، و لیکن مر عقل را اندر تصور ابداع آن راهی نیست. و هم این است جفتی نفس با جسم و هیولی با صورت که چاره ای نیست مر عقل را از ثابت کردن افراد آن پیش از جفت شدن آن، و لیکن نتواند مر یکی را بی جفت او ثابت کردن، از بهر آنکه هیولی که ظهور و ثبات او به صورت است و صورت که ثبوت فعل او به هیولی است، جدا جدا اندر عقل ثابت نشوند مگر به وهم. و هم این است حال نفس که او به جوهر خویش فعال است و ظهور فعل او جز اندر جسم نیست که عقل مر او را بی فعل ثابت نتواند کردن. از بهر آنکه تا نفس اندر جسم نباشد مر او را فعل نباشد و آنچه بی فعل باشد نه نفس باشد. پس این ثابتی باشد منفی، و محال است که ثابت منفی باشد یا موجود معدوم باشد، اما روا باشد که نفس پس از آنکه به ظهور فعل خویش اندر جسم ثابت شده باشد و صورت معلومات یافته، پس از جدا شدن او از جسد به ذات خویش قایم باشد. و چو حال این است که نفس به جوهر خویش از صنع الهی فعال پدید آمده است و فعل او اندر جسم است، روا نیست که میان وجود او و وجود جسم زمان باشد البته، بل (که) این جفت به صنع الهی باید که مزدوج باشد به آغاز. آن گاه پس از آن چگونگی پیوستن (نفس) به اشخاص جسمی زایشی مر عقل تعلیم پذیرفته را ظاهر است که آن به راست کردن نفس است مر اجزای طبایع را اندر شخص به سویت تا شایسته شود مر پذیرفتن روح نمایی را که آن نخست اثری است از آثار نفس، و پس از آن روح حسی تا مهیا باشد مر پذیرفتن (نفس ناطقه را، چنانکه شرح آن به آغاز این قول گفتیم. عاقل باید که مر این قول را به حق تامل کند. و الله الموفق و المعین.)
- رشوه چیزی است که برای باطل ساختن حق یا ثابت کردن باطل داده می‌شود.
آیدا داستان پرنسس سیاه‌پوست حبشه‌ای است، که توسط مصریان دستگیر می‌شود و به مصر می‌رود. رادامس، فرمانده لشکر مصر در تلاش برای ثابت کردن عشقش به آیدا و همچنین وفاداری خود به فرعون است. در این بین عشق یک‌طرفه دختر فرعون به رادمس آشکار می‌شود.
اگر اینها را که توحید بدان تباه شود همه بر شمردیمی کتاب دراز گشتی و‌اندرین که یاد کردیم عقلا را هدایتی ا‌ست سوی طلب تاویل تا شبهت ها بدان ازو زایل شود. و اگر این متکلمان مر خدای را عالم ثابت کردند خدای همی بندگان خویش را علما گوید بدین آیت: قوله«انما یخشی الله من عباده ا‌لعلما.» پس ظاهر شد که عالم گفتن مر او را سبحانه شرک است؛ و اگراین متکلمان مر خدای را تعالی قادر ثابت کردند، خدای همی بندگان خویش را قادران گوید بدین آیت قوله «وغدوا علی حرد قادرین.» پس این نیز شرک است؛ و اگر این متکلمان مر خدای را سبحانه زنده گفتند، خدای تعالی بندگان خویش را همی زندگان گوید بدین آیت: قوله «ولا تحسبن ا‌لذین قتلوا فی سبیل الله امواتا، بل احیا عند ربهم یرزقون.». این شرک است؛ و اگر این متکلمان مر خدای را سبحانه شنوا ثابت کردند، خدای تعالی همی بندگان خویش را شنوا ثابت کردند، بدین ایت: قوله «حتی عا‌د کا لعرجون ا‌لقدیم.»گفت ار قول کا‌‌فران بدین آیت: «فسیقولون هذ‌ا افک قدیم.» این بدعتی است که این گروه اختراع کرده‌اند، و نامیست که ایشان نهاده‌اند خدای را بجهل خویش.
مارکوف و برادر کوچک‌ترش، ولادیمیر مارکوف (۱۸۷۱–۱۸۹۷)، نابرابری برادران مارکوف را ثابت کردند. پسرش آندری مارکوف کوچک (۱۹۰۳–۱۹۷۹) نیز یک ریاضیدان برجسته بود که به برساختگی و نظریه توابع بازگشتی کمک می‌کرد.
تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد بهترین درمان ممکن برای اختلال وسواس خرید از راه درمان شناختی-رفتاری است. این تحقیقات پیشنهاد می‌کند برای شروع درمان ابتدا اختلالات همزمان بیمار -برای مثال افسردگی- یافت شود. سپس به کمک دارودرمانی مناسب با این اختلالت مقابله شود. بررسی‌ها ثابت کردند بیمارانی که به مدت ۱۰هفته درمان شناختی-رفتاری فوق را دریافت کردند با بهبود رفتار خرید همراه شدند و در آینده وقت کمتری را به خرید وسواسی اختصاص دادند.
در سال ۱۹۹۵ ادوارد ویتن و دیگران ثابت کردند که پنج نظریهٔ ابرریسمان موجود بی‌ارتباط به هم نیستند و با گونه‌ای روابط دوگانی به هم مربوط می‌شوند. او نشان داد که این پنج نظریه در واقع پنج جلوه گوناگون از یک نظریهٔ مادر و بزرگ‌تر هستند؛ یعنی این نظریهٔ مادر که آن را نظریه-ام نام نهادند در شرایط خاص به هر یک از این پنج نظریه تقلیل می‌یابد (بسته به شرایط به نظریه‌های مختلف). عموماً از این واقعه با عنوان انقلاب دوم ابرریسمان یاد می‌شود.
ابراهیم قنبری‌مهر در سازهای ایرانی تغییراتی ایجاد کرد تا مشکلات این سازها را کمتر یا برطرف کند. از جملهٔ این فعالیت‌ها می‌توان به تنظیم فاصلهٔ گوشی، ثابت کردن خرک سه‌تار، تثبیت پرده‌های تار و سه‌تار با فلز، تغییر سرپنجهٔ تار و سه‌تار به قالب گیتار، ایجاد شیار در اطراف دهانهٔ کاسه و نقاره تار، طراحی ساز سنتور کروماتیک، تغییرات در سازهای قانون و کمانچه اشاره کرد.