تیفویید

معنی کلمه تیفویید در فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) نک حصبه .

معنی کلمه تیفویید در دانشنامه آزاد فارسی

تیفوئید
رجوع شود به:حصبه

معنی کلمه تیفویید در ویکی واژه

نک حصبه.

جملاتی از کاربرد کلمه تیفویید

مودیلیانی چهارمین فرزند خانواده بود او ارتباط نزدیکی با مادرش داشت. یوجینیا تا۱۰ سالگیِ آمادئو، در خانه به او درس می‌داد. او بعد از یک حملهٔ ورم ریه در سن ۱۱ سالگی با مشکلات مزاجی درگیر بود و بعدها دچار تب تیفویید نیز شد. وقتی آمادئو تقریباً ۱۶ ساله بود دوباره دچار ورم ریه شد. در این زمان او به سل دچار شد. عاقبت همین مرض جان او را گرفت. هر بار مادر او بود که با مراقبت‌های بسیار شدید او را از این مرحله نجات می‌داد. بعد از اینکه مودیلیانی از دومین زورآزمایی با ورم ریه پیروز بیرون آمد، مادرش او را ابتدا به سفری به جنوب ایتالیا برد: ناپل، کاپری، رم و امالفی. این سفر با دیدار از فلورانس و ونیز در شمال ایتالیا به پایان رسید.