معنی کلمه تیزمغز در لغت نامه دهخدا
ور ایدون که داور بود تیزمغز
نیاید ز گفتار او کار نغز.فردوسی.چو پیمان شکن باشی و تیزمغز
نیاید ز پیکار تو کار نغز.فردوسی.کزین شاه دیوانه تیزمغز
نه گفتار نیکو نه کردار نغز.فردوسی. || تیزهوش. تیزویر. ( آنندراج ) :
بپرسید پس موبد تیزمغز
که اندر جهان چیست زیبا و نغز.فردوسی.در آن داوری هرمس تیزمغز
بحق گفتن اندیشه ای داشت نغز.نظامی.رجوع به تیزویر و تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.