تیزدندان

معنی کلمه تیزدندان در لغت نامه دهخدا

تیزدندان. [ دَ ] ( ص مرکب ) که دندانی تیز و درنده دارد. که دندانی تند و نوک تیز دارد. درنده. برنده. برا :
ابا وی بر آن گاه آرام و ناز
نشستی یکی تیزدندان گراز.فردوسی.ز دَد، تیزدندانتر از شیر نیست
که اندر دلش بیم شمشیر نیست.فردوسی.که گر پروری بچه نره شیر
شود تیزدندان و گردد دلیر.فردوسی.کنون تیزدندان تر آمد به جنگ
که دندان نماندستش از بس درنگ.اسدی ( گرشاسب نامه ).مرا بیم شمشیر چندان بود
که شمشیر من تیزدندان بود.نظامی.ترحم بر پلنگ تیزدندان
ستمکاری بود بر گوسفندان.سعدی ( گلستان ). || کنایه از حریص و طامع. ( آنندراج ). آزمند و حریص و طمعکار.( ناظم الاطباء ) :
بگفتا نیکمردی کن نه چندان
که گردد چیره گرگ تیزدندان .سعدی ( از آنندراج ).رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.

معنی کلمه تیزدندان در فرهنگ معین

(دَ )(ص مر. )کنایه از: آزمند، حریص .

معنی کلمه تیزدندان در فرهنگ عمید

۱. دارای دندان های تیز و بُرنده.
۲. [مجاز] حریص، طمع کار.
۳. [مجاز] درنده: ترحم بر پلنگ تیزدندان / ستمگاری بُوَد بر گوسفندان (سعدی: ۱۷۹ ).

معنی کلمه تیزدندان در فرهنگ فارسی

که دندانی تیز و درنده دارد که دندانی تند و نوک تیز دارد درنده

معنی کلمه تیزدندان در ویکی واژه

کنایه از: آزمند، حری

جملاتی از کاربرد کلمه تیزدندان

سراسر آهنین دل همچو پیکان به خونریزی چو نیزه تیزدندان
که گر پروری بچهٔ نره‌شیر شود تیزدندان و گردد دلیر
تیزدندانی ز خشم و هیچ نندیشی ز مرگ کندکن دندان بنه گردن مکن گنداوری
ز دد تیزدندان‌تر از شیر نیست که اندر دلش بیم شمشیر نیست
بر او بران گاه آرام و ناز نشستی یکی تیزدندان گراز
ز گرگ تیزدندان کینه‌جویی ز طوطی حرف ناسنجیده‌گویی
دد تیزدندان چو دیدش که جفت بدان زخم بر خاک تیره بخفت
نباید که آن بچهٔ نره‌شیر شود تیزدندان و گردد دلیر